۱۴۰۰ اسفند ۲, دوشنبه

برای سپیده: ابراهیم عباسی از نمایندگان کارگران هفت تپه/برگرفته از فیسبوک عزیز عارفی

  

برای سپیده

برای سپیده

فریاد می زد، درد نداشتن نان را
سپیده قلیان، دختر مبارز هفت تپه باید آزاد شود
“هرگز نگفتند گناه سپیده چه بود؟!
آنچه برملا کرده بود، چه بود؟!
سیلی بر صورت سپیده بهر چه بود؟!
مگر او چه گفت؟!
که زندان کردند،
به زنجیر کشیدند
تا در دل تاریکی، خاموش بماند.
میدانم …
ترس از شکستنِ سکوت سنگین دارند؟!
ترس از چادر شب دریدن دارند ؟!
سپیده؛ چادر شب را پس بزن
سپیده؛ از پس کوه های تنیده در هم،
سر بزن
کار سپیده رسوایی تاریک نشینان است
کار سپیده گرمی بخشیدن در زمستان است
ای آزادی خواه؛ در تاریکی شیوَن مکن،
زاری مکن.
سپیده هست
سپیده می آید.
سپیده در بیدادی، داد کرد
در دل تاریکی سر زد و فریاد کرد
به پایش زنجیر ببِستند
تا زبانش بند بیاید
او سخن می گفت زِ درد ها و رنج ها
زِ غارت گنج ها
رسوا می کرد
برملا می کرد،
تاریک نشینان را.
فریاد می زد، درد نداشتن نان را
از دل تاریکی، حقایقِ نهفته را به بیرون می راند
او خسته بود اما نوای آزادی را باز از نو می خواند
 
ابراهیم عباسی منجزی
هفت تپه
تاریخ/۱۴۰۰/۱۲/۱
 
May be an image of 1 person and text
 
 
برگرفته از فیسبوک:
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر