شعر سروده شده توسط علی ا. ابراهیمی (معلم معترض همیار و همراه با شورای هماهنگی تشکل های صنفی)
فرهنگیان ایران
علی ا. ابراهیمی
من هم یکی از شما هستم،
ساده، خسته،
بیادعا، بیهیاهو
بیراهِ پس و پیش!
صبورِ پرشکایت
من کولبری نوجوان
زیر باری سنگینم
انگشتانم از سرما تیر میکِشد،
برادرم را تیر....
من آموزگاری خستهام
منتظر مسافری
که دعا میکنم شاگردم نباشد!
من پيرمردي رفتگرم
بازنشستگیام یعنی مردن!
کودک گلفروش خیابانی قشنگم
گلهای روسریاش
را آفتاب سوزاند
دستانش را سرما
و دلش را شما
من کارگر نیشکرِ هفت تپهام
تلخترین واژهی زندگیش
قند است!
من کودکان کورههای آجر پزیام
نانشان آجر است!
دستفروشی غمگینم
که بساطش را مأموری نانجیب
به جیب خزانه زده است!
من کارتن خوابم
لحافم بنر قشنگ تبلیغات مجلس!
میبینید!؟
ما همه شبیه هم هستیم
ساده و خسته و بیپناه
و شاید آنقدر خوشبخت نیستیم
که به هم کمک کنیم
اما به همین نان و شعر و قلم قسم
خواب دیدهام،
یک فوج کبوتر از
ناباورانهترین سمت آسمان
رهایی
به ارمغان میآورند.
صبر کنید و ببینید!
صبر کنید و ببینید....!
برگرفته از فیسبوک:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر