۱۴۰۲ آذر ۲۸, سه‌شنبه

صبحِ كریسمس در ساحل، و لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 

صبحِ كریسمس در ساحل

مجید نفیسی

در كنار دریا
مردی تنها ترومپت می‌زند
و من نوای او را
از گذرگاه ساحلی می‌شنوم:

"ترومپتزن!
بس كن دمیدن
در نای برنجینَت.
بگذار امواج
بجای ما سخن بگویند."

صبحِ كریسمس است.
آفتاب دارد می‌دمد
و مِه دارد فرو می‌ریزد.
در خانه‌ها كودكان هنوز در خوابند
و هدیه‌هاشان زیر درختهای كریسمس
دست نخورده باقی مانده اند."

اما سانتای بی‌خانه*
بی‌اعتنا به من و موجها
همچنان در نای خود می‌دمد.

        بیست‌و‌پنجم دسامبر دوهزار‌و‌سیزده

*- بابا نوئل.

https://iroon.com/irtn/blog/19892/christmas-morning-on-the-beach/

***

 

Christmas Morning on the Beach

 

Christmas Morning on the Beach

By Majid Naficy

At the seashore
A man plays a trumpet alone
And I hear his sound
From the boardwalk:

“Trumpeter!
Stop Blowing
Into your brass pipe.
Let the waves
Talk on our behalf.”

It is Christmas morning.
The sun is rising
And the fog is burning.
Children are still asleep in their homes
And their gifts are intact
Under Christmas trees.

But the homeless Santa
Is still blowing into his pipe
Oblivious to me and the waves.

        December 25, 2013

https://iroon.com/irtn/blog/19892/christmas-morning-on-the-beach/

***

 
 
1 Poem: “Christmas Morning on the Beach  شعر: صبح کریسمس در ساحل
1 Poem “Green Bough” شعر: شاخه‌ی سبز" 
1 Poem: Fleeing Fawnشعر: آهوی رمیده
مجید نفیسی: نازائی و زایش در افسانه‌ی دختر نارنج و ترنج
1 Poem: Why Should I Delete Your Email? شعر: چرا ایمیلت را پاک کنم؟
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Revolution
Eighteen Essays by Majid Naficy
بمناسبت نخستین سالگرد انقلاب ژینا, انتشارات کرم کتاب منتشر کرده است: جرأت به اندیشیدن و انقلاب ژینا: هجده مقاله از مجید نفیسی
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Schumann: Gesänge der Frühe
Background Briefing with Ian Masters: The White House Tells Israel That "Protecting Palestinian Civilians in Gaza is Both a Moral Duty and Strategic Imperative"
| Pope Francis Approves Blessing For Same-Sex Couples | Republicans Hold Biden Hostage With An Immigration Deal That Will Anger the Democratic Base
Feminist Internationalism
Panelists from Ukraine, Palestine, Israel, Iran, U.S. share intersectional feminist perspectives for building solidarity, ending racial, economic, and gender violence, and stopping colonial and imperialist wars
حمید آصفی در تهران: نرگس محمدی و جایزه صلح نوبل، غزه و موضع مردم ایران
The New Yorker: Can Crosswords Be More Inclusive?
The New Yorker: The Year Picasso Haunted Us
The New Yorker: Deconstructing Paul Ryan’s Condemnation of Donald Trump
The Markaz Review: A Student’s Tribute to Refaat Alareer, Gaza’s Beloved Storyteller
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
 
 

۱۴۰۲ آذر ۲۲, چهارشنبه

شاخه‌ی سبز- به یاد مصطفی آبکاشکه، و لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 

شاخه‌ی سبز

مجید نفیسی

به یاد مصطفی آبکاشک*

از درختی
که زیر آن خفتی
شاخه‌ی سبزی کندم.

"شاخه‌ی سبزم را نگهدار.
یک روز برمیگردم
با سندیکای کارگری به آبادان
و پرچمی می‌خواهم."

برگهای خشک, بسترت شدند
و شاخه‌های سبز, سایه‌بانت
و ریشه‌هایت تا اعماق خاک.

"شاخه‌ی سبزم را نگهدار.
یک روز برمیگردم
با بهار آزادی به ایران
و پرچمی می‌خواهم."

یازدهم ژوئیه هزار‌و‌نهصد‌و‌هشتاد‌و‌نه

*- یکی از فعالان جنبش کارگری در آبادان که پس از تبعید به لس‌آنجلس آمد و در یازدهم ژوئن هشتاد‌و‌نه, هنگام رانندگی در شاهراهی به درختی زد و کشته شد.

 

Green Bough

Mostafa Abkashak

Green Bough

Majid Naficy

In Memory of Mostafa Abkashak*

From the tree
You slept under,
I picked a green bough.

“Keep my green bough.
One day I’ll return to Abadan
With the syndicate of workers
And need a flag.”

Dried leaves became your bed
And green branches your shelter
With your roots deep in the earth.

“Keep my green bough.
One day I’ll return to Iran
With the spring of freedom
And need a flag.”

11 June, 1989

*-An exile Iranian workers’ activist who while driving on a freeway hit a tree and died on June 11, 1989 in Los Angeles.

***

  لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 
 
1 Poem “Green Bough” شعر: شاخه‌ی سبز"
1 Poem: Fleeing Fawnشعر: آهوی رمیده
مجید نفیسی: نازائی و زایش در افسانه‌ی دختر نارنج و ترنج
1 Poem: Why Should I Delete Your Email? شعر: چرا ایمیلت را پاک کنم؟
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Revolution
Eighteen Essays by Majid Naficy
بمناسبت نخستین سالگرد انقلاب ژینا, انتشارات کرم کتاب منتشر کرده است: جرأت به اندیشیدن و انقلاب ژینا: هجده مقاله از مجید نفیسی
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Dmitri Shostakovich: Thirteenth Symphony
گفت‌وگوی ویژه با حسین فاطمی، عکاس خبری
روایت‌گر داستان‌های زندگی، از دریاچه ارومیه تا جنبش زن زندگی آزادی، از افغانستان تا سومالی، برنده جایزه‌های متعدد عکاسی.
Background Briefing with Ian Masters: Zelensky Tries to Break the Deadlock as Republicans Hold up Aid to Ukraine | How Putin is Determined to Win His War
On Ukraine | Musk Offers a Preview of the Media Landscape Ahead If Trump Were to Win
Vox Populi: John Feffer: Rescuing Realpolitik from Henry Kissinger
The New Yorker: Can Guatemalans Save Their Democracy?
The New Yorker: The U.N. Announces the Hottest Year
The New Yorker: How the Movie Professor Got Cancelled
The New Yorker: Podcast Dept. A Podcast Memorial Service
The New Yorker: What Trump’s Civil Trial Tells Us About His Upcoming Criminal Cases
The New Yorker Books: The Troubled History of the Espionage Act
The New Yorker: The War in Gaza Has Been Deadly for Journalists
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
 
 

۱۴۰۲ آذر ۲۰, دوشنبه

آهوی رمیده، و لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

  

آهوی رمیده

مجید نفیسی

        بیاد جان کانل

می‌خواستم درِ خانه باشم
تا راه را بر تو ببندم
پیش از اینکه آنرا بگشایی
و به سوی شاهراهی برانی
که ترا از آن بازگشتی نبود.

می‌خواستم درِ ماشین باشم
و جاکلیدی هنوز‌آونگانش
آینه‌ای که راه بازگشت را نشان میداد
و ترمز, ترمز, ترمز.

می‌خواستم این همه باشم
و با این همه مرگت
آهووی رمیده‌ای شد که از درون بوته‌ها
خود را به لب جاده رساند
و ترا به ژرفای دره کشاند.

        هفتم ژانویه دوهزار‌و‌شش

https://iroon.com/irtn/blog/19873/fleeing-fawn/

***

 

Fleeing Fawn

 

Fleeing Fawn

  

By Majid Naficy

        In Memory of John Connell

I wanted to be the front door
And block your way out
Before you opened the latch
And drove toward a highway
From which you had no return.

I wanted to be the car door,
The swinging keyring,
The mirror showing the way back
And the brake, brake, brake.

I wanted to be all this, and yet
Your death became a fleeing fawn
Who had reached the edge of the road
From behind bushes,
And took you to the bottom of the valley.

January 7, 2006

 

***

لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 
1 Poem: Fleeing Fawnشعر: آهوی رمیده
آوای تبعید: شماره 37 منتشر شد: به یاد ناصر پاکدامن
مجید نفیسی: نازائی و زایش در افسانه‌ی دختر نارنج و ترنج
1 Poem: Why Should I Delete Your Email? شعر: چرا ایمیلت را پاک کنم؟
پرویز ثابتی، بنیانگذار اعترافات تلویزیونی در ایران
مجید نفیسی: "حافظ و طبل خاموشی" فصل یازدهم از کتاب "در جستجوی شادی"
قسمت اول:
قسمت دوم:
1 Poem: The Song of Ezra شعر: ترانه‌ی عزرا
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Revolution
Eighteen Essays by Majid Naficy
بمناسبت نخستین سالگرد انقلاب ژینا, انتشارات کرم کتاب منتشر کرده است: جرأت به اندیشیدن و انقلاب ژینا: هجده مقاله از مجید نفیسی
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Emotional Oranges: No Where
Music: Richard Strauss: Metamorphosen
Background Briefing with Ian Masters: The Casual Cruelty of the Recently Impeached Texas AG in Delaying a Life-Threatening Abortion | The Emerging Campaign
Issue of Dictatorship and What a Second Trump Term Could Look Like | Biden Vetoes a Ceasefire Sticking With Netanyahu Like VP Humphrey Stuck With LBJ in
1968
گفت‌وگوی ویژه - نورالدین زرین‌کلک
The New Yorker: The Prisoner Swap
The New Yorker: How Hamas Used Sexual Violence on October 7th
The New Yorker: Are We Sleepwalking Into Dictatorship?
The New Yorker: What We Learn from the Lives of Critics
The New Yorker: The Auteur of Anime
The New Yorker: Mickey-Mouse Maker
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
 
 

۱۴۰۲ آذر ۱۶, پنجشنبه

احسان به سگ: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان»، ترجمه و تلخیص: ا. م. شیری

 

احسان به سگ

سروده سید عظیم شیروانی(«)

منبع: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان»

ترجمه و تلخیص: ا. م. شیری

۱۶ آذر-قوس ۱۴۰۲

احسان به سگ

یکی حاجی به ایل شاهسون بود،

که یار مستمندان وطـن بود،

فراوان گوسفند و اشتر و اسب،

خلاصه، ثروتی داشت و نکو کسب.

یکی سگ داشت که نامش بود بوزلار،

رمه را پاسبان و اسب را یار.

زبخت بر قضا یک روز بوزلار،

بمرد و شاهسون گردید عزادار.

چوغسلش داد، کفن پوشاند برسگ،

به عزت بهر دفنش کرد آهنگ.

گزید اندر مزارستان مزاری،

که  بوزلارش در آن یابد قراری.

یکی هفته بداد احسان او را،

به هر جمعی شمرد فقدان او را

چو مـلائی شنید این داستان را،

به آه و سوز دل بگـفـت: وای دینا!

خدا شاهد که این کاری خراب است!

خلاف شرع اسلام و کتاب است!

ز دین برگشته است این مرد عامی،

نمانده از حرمت و اسلام نامی.

سگ کجا و دفن در قبرستان کجا!

این که توهین است بر قرآن ما!

همین دم آوریدم یک اسب رهوار

روم تا نزد ایل و اقوامش کنم خوار

چو مهتر اسب را آورد همانگاه

نشست بر پشت زین و روی در راه

چو دیدند در نیمه راه آن حیله گر را،

رسانیدند به حاجی این خبر را

***

که فلان مـلا با قیل و قال آید

گفت: نه! او به دیگر خیال آید!

جدا کنید از گله گوسفندی ‌پنجاه،

نگه دارید آن‌ها را در سر راه

***

بدین سان چاره دید بر قال ملا

به پیشوازش برفت تا دید او را

بگفتا: ای شیخ، یا نایب امام زمان!

پدر و مادرم هم باد تو را قربان.

آه! که مُرد بوزلار، شکست کمرم،

کاش خراب می‌شد این دنیا به سرم.

چه بوزلار! سگی چابک و هشیار،

به پنجه چون پلنگ و شیر کـردار.

ز بیم او گرگ نالان و گریزان

ز بانگش جانور می‌گشت گریان

نگهبان هشیار گله و پاسبان رمه،

هم او بود شب و روز شبان رمه.

نگهدار خانه و ثروت و مالم بود،

باعث افتخار و موجب جلالم بود.

همو حق فراوان داشت بر من.

وصیت کرد چندی پیش مردن

کفن حریری خواسته بود از من

حقا که سزاوار او بود این چنین کفن

هر آنچه گفته بود، کرده‌ام عمل.

یک وصیت هم به شما کرده بود ازل

وصیت کرد به شما گوسفندی پنجاه،

بنگرید بر آن‌ها که می‌چرند سر راه.

***

چو نام گوسفند بشنید مـلا،

بگفت احسنت بر او بادا خدایا!

سگ چه سگ، او نیز یکی همچون ما،

دو صد زنده همچو ما فدای او بادا!

رحمت ایزدی را قرین باد او!

سگ اصحاب کهف را همنشین باد او!

رفت و بر مزارش «یاسین» خواند.

تا شب هفتمش‌ نیز به عزایش ماند.

______________________________________________

(«)- سید عظیم شیروانی، یکی از چهره‌های برجستۀ ادبیات سدۀ نوزدهم و یکی از پیروان سبک ادبی محمّد فضولی در ادبیات آذربایجان بشمار می‌رود.

سید عظیم شیروانی در روز ٩ ماه ژوئیۀ سال ۱٨٣۵، در یک خانوادۀ روحانی در شهر شماخی آذربایجان دیده به جهان گشود. پدرش محمّد، یکی از شخصیت‌های سرشناس شهر بود. سید عظیم پدرش را در سنین کودکی از دست داد و پس از آن در نزد پدر بزرگ مادریش، ملا حسین بزرگ شد. پدر بزرگ او روحانی روستای یاقساق داغستان بود. سید عظیم در اثر زحمات زیاد پدر بزرگش زبان‌های فارسی و عربی را یاد گرفت. او، تقریبا پس از ده سال زندگی در داغستان، به شماخی بازگشت و در این شهر به تحصیل در مکتب مشغول شد. در سال ۱٨۵۶، بقصد ادامۀ تحصیلات عالی روحانی به عراق رفت. ابتدا در نجف و بغداد، بعد هم به مکتب عالی روحانی شهر شام در سوریه وارد شد و در پایان تحصیل به شماخی برگشت. اما، هیچگاه به کار روحانیت نپرداخت. او در سال ۱٨۶٩، در شماخی مدرسۀ نظام جدید تأسیس کرد و تا پایان عمر نیز در همان مدرسه به تدریس پرداخت. در این مدرسه، زبان‌های آذربایجانی و فارسی، تاریخ و جغرافیا، حساب و دروس‌ دیگر تا مقطع ابتدائی تدریس می‌شد.

میرزا علی اکبر صابر، سلطان مجید غنی‌زاده و برخی دیگر از نویسندگان آذربایجان، تحصیل کردۀ مدرسۀ سید عظیم شیروانی بودند.

سید عظیم با تشکیل مجلس شعر «بیت الصفا» در منزل نزدیکترین دوستش محمّد صفا در شماخی، مدتی طولانی این مجلس را رهبری می‌کرد. این مجلس با مجالس شعر شهرهای دیگر آذربایجان رابطه تنگاتنگی برقرار کرده بود.

ارثیۀ بدیعی سید عظیم شیروانی بسیار غنی و همه سویه است. او، دو جلد کلیات به زبان‌های آذربایجانی و فارسی از خود به یادگار گذاشته است. کلیات آذربایجانی او شامل سه بخش می‌باشد. بخش اول: قصیده، هجو، مکتوبات منظوم، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، مخمّس، تخمیس، مسدّس، مستضاد و غیره بوده، بخش دوّم: غزل، رباعی، قطعه، بیت و فردها و بخش سوّم آثار او را حکایات منظوم تشکیل می‌دهد.

کلیات حجیم سید عظیم شیروانی به زبان فارسی را میرزا حبیب گردآوری کرده است. این کلیات عبارت است از چهار بخش: بخش اوّل- قصاید، بخش دوّم- غزل‌هایی در شأن عزاداری دینی، بخش سوّم- غزلیات عاشقانه و بخش چهارم- شامل ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، مخمّس، مسدّس، مثنوی و رباعیات می‌باشد.

تاریخ آغاز فعالیت خلاقانۀ سید عظیم شیروانی معلوم نیست. ترجمه‌های او از منابع شرقی، تجنیس‌ها و نظیره‌هائی که بر اشعار سعدی، حافظ و فضولی نوشته، موجود است. اکثریت آثار شاعر را اشعاری تشکیل می‌دهند که بر اساس سبک غزل‌های غنائی سروده  شده است. شاعر، بیش از هزار بیت غزل به زبان‌های فارسی و آذربایجانی سروده است. غزلیات اوا را می‌توان به پنج قسم تقسیم کرد: اوّل- غزل‌های عاشقانه، دوّم- غزل‌هائی در وصف می، سوّم- غزل‌هائی در ردّ خرافات دینی و روحانیت، چهارم- غزلیاتی که در شأن دوستان نزدیک و معاصران خود سروده است و پنجم- غزل‌هائی با مضمون دینی و فلسفی.

غزلیات عاشقانۀ شاعر نسبت به دیگر اشعارش بسیار بیشتر است. سید عظیم با این غزل‌هایش به محمد فضولی می‌پیوندد و خود را بعنوان ادامه‌دهندۀ ماهر راه او می‌نمایاند.

شیروانی با اشعار دارای مضمون دینی و عرفانی خود، واقعیت زیبائی، عشق و محبت را ترنم می‌کند.

مرحلۀ دوّم خلاقیت شاعر، با اشعار طنز انتقادی و روشنگرانۀ  او آغاز می‌شود که از این زمان به بعد، واقع‌گرائی در صناعت او برتری می‌یابد. در گذار او به عرصۀ خلاقیت شعر واقع‌گرایانه، روزنامه‌های «اکینچی» (برزگر) و «کشکول» نقش مهمی ایفاء کردند. بخصوص، تحت تأثیر «اکینچی»، شاعر به یک سری مسائل ضروری علاقمند گردید.

روزنامۀ «اکینچی»، نخستین روزنامۀ آذربایجان با مدیریت حسن بیک زردابی، یک کرسی خطابه برای این شاعر روشنگر بود. او خلق را به بیداری از خواب غفلت و جهالت فرامی‌خواند.

حکایات منظوم، در مجموعۀ صناعت شاعر جایگاه خاصی را احراز می‌کنند. سید عظیم بیش از یکصد حکایت کوتاه و بلند نوشته است، که بخشی از آن‌ها را از کلاسیک‌های آذربایجان و ایران ترجمه و اقتباس کرده است. شیروانی روی داستان‌ها و روایات منابع مختلف دو باره کار کرده و آن‌ها را با مسائل زندگی معاصر انطباق داده است. این داستان‌های منظوم که در رابطه با مسائل مملکت و رعیت، خلق و معیشت تحریر شده، مضمون آموزشی- تربیتی داشته، به سبک مثنوی و دارای قافیۀ زوج می‌باشند.

سید عظیم یکی از بزرگترین طنزپردازانی بود که راه قاسم بیک ذاکر و میرزا فتحعلی آخوندوف را تداوم بخشید.

نوشته‌های طنز او در سال‌های ٨۰- ۷۰ قرن نوزدهم، سبک طنزپردازی را به سطح عالی ارتقاء داد. موهومات دینی، روحانیت مرتجع، بیک‌ها و خوانین، حاکمان و قاضیان طفیلی، در یک کلام، پس مانده‌های جامعه کهنه، هدف اصلی اشعار طنز سید عظیم بودند.

سید عظیم با طنزهای «کؤپه‌یه احسان» (احسان به سگ)، «قارینقولو آباد» (شکمو آباد)، «ده‌لی شیطان» (شیطونه می‌گه) و طنزهای دیگر، شخصیت روحانیون دو رو  را که حرف و عمل‌شان بر هم منطبق نیست، هدف انتقادهای خود قرار داده است. با طنز «خان و دهقان»، از یک سو سلطۀ مناسبات فئودالی مردسالارانه بر جامعه و ساده‌‌لوحی دهقانان را که در شرایط سخت استثمار زندگی می‌کردند، از دیگر سوی، نگاه تحقیر‌آمیز و از بالا به پائین اشرافیت محلی به دهقان را به زیر آتش انتقادهای خود گرفته است.

خلاقیت سید عظیم شیروانی در تاریخ ادبیات قرن نوزدهم آذربایجان جایگاه افتخارآمیزی احراز می‌کند. آثار وی را هر چند جاهلان زمان او درک نمی‌کردند، اما، آن‌ها در نزد روشنفکران و آگاهان زمان، از احترام و ارزش والائی برخوردار بودند.

سید عظیم بعنوان یک معلم روشنفکر، همیشه مورد نفرت افراد و دستجات جاهل بود. خبرچین‌ها گزارش‌های متعددی برعلیه او نوشته و به والی قفقاز می‌فرستادند. خوشبختانه، در روز ٢٢ ماه مه سال ۱٨٨۷، مأموریت رسیدگی به این گزارش‌ها به یک شخصیت بزرگ‌منش، حسین افندی غایب‌اوف محول شد. او، بعد از تحقیق و بررسی‌های مقتضی، به تفلیس بازگشت و گزارشی دایر بر اعطای مدال به سید عظیم تنظیم نمود. بدنبال آن، بمنظور اگاهی عموم، فرمان امپراطور تزار، مندرج در «پراویتلستوننی وستنیک» (خبرنامه دولتی)، در شماره ۱۵ ژانویه سال ۱٨٨٨ روزنامۀ «قفقاز» مجددا درج گردید. در متن فرمان چنین آمده بود: «بفرمان حکومت تزار، سید عظیم شیروانی بخاطر مساعی خود، بدریافت مدال نقره مفتخر می‌گردد». سید عظیم در تاریخ۱۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ مدال را اخذ کرد. این خبر، حسادت روحانیون مرتجع را تشدید نمود و آن‌ها ۱۰ روز بعد، روشنفکر زمان را در حین خروج از مسجد با یک ازدحام ساختگی، در زیر دست و پا کشتند. بدین ترتیب، در ٢۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ به زندگی پربار سید عظیم پایان داده شد.

اشاره ــ از آنجائیکه داستان «احسان به سگ» را سید عظیم در قالب گفتگو سروده، بر این اساس، وزن، آهنگ، ردیف و قافیۀ شعری را نیز در برخی قسمت‌ها بصورت‌های متفاوت بیان نموده است.

ترجمه و تلخیص از: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان».

۱۶ آذر-قوس ۱۴۰۲

۱۴۰۲ آذر ۱۲, یکشنبه

چرا ایمیلت را پاك كنم؟(بیاد محسن موسوی)، و لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 

چرا ایمیلت را پاك كنم؟

مجید نفیسی

بیاد محسن موسوی

چرا ایمیلت را پاك كنم؟
این آخرین نشانی‌ست
كه از تو دارم .
می‌گذارم شعرهای تازه‌ام
صندوق پیامهایت را پر كنند
تا از سماجت من خسته شوی
و از این خواب نابهنگام برخیزی
و بیاد آوری روزی را
كه در حیاط دبستان "نمونه"
دست در دست راه می‌رفتیم
و آن سه واژه‌ی شیرین را
بی‌واهمه بر زبان می‌آوردیم
بی‌آن‌كه بدانیم كه فردا
تنها طعمی تلخ در دهانمان بجا می‌ماند.

یازدهم اوت دو‌هزار‌و‌سیزده

https://iroon.com/irtn/blog/19857/why-should-i-delete-your-email/

***

?Why Should I Delete Your Email

?Why Should I Delete Your Email

Majid Naficy
In Memory of Mohsen Mousavi

Why should I delete your email?
This is the last sign
I have from you.
I will let my new poems
Fill up your inbox
Until you become tired of my stubbornness
And get up from this untimely sleep
And remember that day
On the grounds of Nemooneh Elementary School
We walked together hand in hand
And uttered fearlessly
Those three sweet words
Without knowing that tomorrow
Only a bitter taste would remain in our mouths.

August 11, 2013

***

 لینک‌های اشعار، کتاب‌ها و مقاله‌های مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)

 
 
1 Poem: Why Should I Delete Your Email? شعر: چرا ایمیلت را پاک کنم؟
پرویز ثابتی، بنیانگذار اعترافات تلویزیونی در ایران
مجید نفیسی: "حافظ و طبل خاموشی" فصل یازدهم از کتاب "در جستجوی شادی"
قسمت اول:
قسمت دوم:
1 Poem: The Song of Ezra شعر: ترانه‌ی عزرا
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Revolution
Eighteen Essays by Majid Naficy
بمناسبت نخستین سالگرد انقلاب ژینا, انتشارات کرم کتاب منتشر کرده است: جرأت به اندیشیدن و انقلاب ژینا: هجده مقاله از مجید نفیسی
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Schumann: Op. Bilder aus Osten
شعرخوانی برای «زن، زندگی، آزادی» توسط «انجمن قلم آمریکا» در لس‌آنجلس
PEN America Petition: Free Narges Now! Open Letter on Occasion of the Nobel Peace Prize
هالو ـ اپوزیسیون پلاستیکی
آسو: مدرسه‌ی فقر
The New Yorker: Who Gets to Play in Women’s Leagues?
The New Yorker: A Ruinous War and Peacemaking in Gaza
The New Yorker: Columbia Suspended Pro-Palestine Student Groups. The Faculty Revolted
The New Yorker: Why Washington Couldn’t Quit Kissinger
The New Yorker: The Israel-Palestine Debate, on TikTok
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)