۱۴۰۲ آذر ۱۶, پنجشنبه

احسان به سگ: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان»، ترجمه و تلخیص: ا. م. شیری

 

احسان به سگ

سروده سید عظیم شیروانی(«)

منبع: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان»

ترجمه و تلخیص: ا. م. شیری

۱۶ آذر-قوس ۱۴۰۲

احسان به سگ

یکی حاجی به ایل شاهسون بود،

که یار مستمندان وطـن بود،

فراوان گوسفند و اشتر و اسب،

خلاصه، ثروتی داشت و نکو کسب.

یکی سگ داشت که نامش بود بوزلار،

رمه را پاسبان و اسب را یار.

زبخت بر قضا یک روز بوزلار،

بمرد و شاهسون گردید عزادار.

چوغسلش داد، کفن پوشاند برسگ،

به عزت بهر دفنش کرد آهنگ.

گزید اندر مزارستان مزاری،

که  بوزلارش در آن یابد قراری.

یکی هفته بداد احسان او را،

به هر جمعی شمرد فقدان او را

چو مـلائی شنید این داستان را،

به آه و سوز دل بگـفـت: وای دینا!

خدا شاهد که این کاری خراب است!

خلاف شرع اسلام و کتاب است!

ز دین برگشته است این مرد عامی،

نمانده از حرمت و اسلام نامی.

سگ کجا و دفن در قبرستان کجا!

این که توهین است بر قرآن ما!

همین دم آوریدم یک اسب رهوار

روم تا نزد ایل و اقوامش کنم خوار

چو مهتر اسب را آورد همانگاه

نشست بر پشت زین و روی در راه

چو دیدند در نیمه راه آن حیله گر را،

رسانیدند به حاجی این خبر را

***

که فلان مـلا با قیل و قال آید

گفت: نه! او به دیگر خیال آید!

جدا کنید از گله گوسفندی ‌پنجاه،

نگه دارید آن‌ها را در سر راه

***

بدین سان چاره دید بر قال ملا

به پیشوازش برفت تا دید او را

بگفتا: ای شیخ، یا نایب امام زمان!

پدر و مادرم هم باد تو را قربان.

آه! که مُرد بوزلار، شکست کمرم،

کاش خراب می‌شد این دنیا به سرم.

چه بوزلار! سگی چابک و هشیار،

به پنجه چون پلنگ و شیر کـردار.

ز بیم او گرگ نالان و گریزان

ز بانگش جانور می‌گشت گریان

نگهبان هشیار گله و پاسبان رمه،

هم او بود شب و روز شبان رمه.

نگهدار خانه و ثروت و مالم بود،

باعث افتخار و موجب جلالم بود.

همو حق فراوان داشت بر من.

وصیت کرد چندی پیش مردن

کفن حریری خواسته بود از من

حقا که سزاوار او بود این چنین کفن

هر آنچه گفته بود، کرده‌ام عمل.

یک وصیت هم به شما کرده بود ازل

وصیت کرد به شما گوسفندی پنجاه،

بنگرید بر آن‌ها که می‌چرند سر راه.

***

چو نام گوسفند بشنید مـلا،

بگفت احسنت بر او بادا خدایا!

سگ چه سگ، او نیز یکی همچون ما،

دو صد زنده همچو ما فدای او بادا!

رحمت ایزدی را قرین باد او!

سگ اصحاب کهف را همنشین باد او!

رفت و بر مزارش «یاسین» خواند.

تا شب هفتمش‌ نیز به عزایش ماند.

______________________________________________

(«)- سید عظیم شیروانی، یکی از چهره‌های برجستۀ ادبیات سدۀ نوزدهم و یکی از پیروان سبک ادبی محمّد فضولی در ادبیات آذربایجان بشمار می‌رود.

سید عظیم شیروانی در روز ٩ ماه ژوئیۀ سال ۱٨٣۵، در یک خانوادۀ روحانی در شهر شماخی آذربایجان دیده به جهان گشود. پدرش محمّد، یکی از شخصیت‌های سرشناس شهر بود. سید عظیم پدرش را در سنین کودکی از دست داد و پس از آن در نزد پدر بزرگ مادریش، ملا حسین بزرگ شد. پدر بزرگ او روحانی روستای یاقساق داغستان بود. سید عظیم در اثر زحمات زیاد پدر بزرگش زبان‌های فارسی و عربی را یاد گرفت. او، تقریبا پس از ده سال زندگی در داغستان، به شماخی بازگشت و در این شهر به تحصیل در مکتب مشغول شد. در سال ۱٨۵۶، بقصد ادامۀ تحصیلات عالی روحانی به عراق رفت. ابتدا در نجف و بغداد، بعد هم به مکتب عالی روحانی شهر شام در سوریه وارد شد و در پایان تحصیل به شماخی برگشت. اما، هیچگاه به کار روحانیت نپرداخت. او در سال ۱٨۶٩، در شماخی مدرسۀ نظام جدید تأسیس کرد و تا پایان عمر نیز در همان مدرسه به تدریس پرداخت. در این مدرسه، زبان‌های آذربایجانی و فارسی، تاریخ و جغرافیا، حساب و دروس‌ دیگر تا مقطع ابتدائی تدریس می‌شد.

میرزا علی اکبر صابر، سلطان مجید غنی‌زاده و برخی دیگر از نویسندگان آذربایجان، تحصیل کردۀ مدرسۀ سید عظیم شیروانی بودند.

سید عظیم با تشکیل مجلس شعر «بیت الصفا» در منزل نزدیکترین دوستش محمّد صفا در شماخی، مدتی طولانی این مجلس را رهبری می‌کرد. این مجلس با مجالس شعر شهرهای دیگر آذربایجان رابطه تنگاتنگی برقرار کرده بود.

ارثیۀ بدیعی سید عظیم شیروانی بسیار غنی و همه سویه است. او، دو جلد کلیات به زبان‌های آذربایجانی و فارسی از خود به یادگار گذاشته است. کلیات آذربایجانی او شامل سه بخش می‌باشد. بخش اول: قصیده، هجو، مکتوبات منظوم، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، مخمّس، تخمیس، مسدّس، مستضاد و غیره بوده، بخش دوّم: غزل، رباعی، قطعه، بیت و فردها و بخش سوّم آثار او را حکایات منظوم تشکیل می‌دهد.

کلیات حجیم سید عظیم شیروانی به زبان فارسی را میرزا حبیب گردآوری کرده است. این کلیات عبارت است از چهار بخش: بخش اوّل- قصاید، بخش دوّم- غزل‌هایی در شأن عزاداری دینی، بخش سوّم- غزلیات عاشقانه و بخش چهارم- شامل ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، مخمّس، مسدّس، مثنوی و رباعیات می‌باشد.

تاریخ آغاز فعالیت خلاقانۀ سید عظیم شیروانی معلوم نیست. ترجمه‌های او از منابع شرقی، تجنیس‌ها و نظیره‌هائی که بر اشعار سعدی، حافظ و فضولی نوشته، موجود است. اکثریت آثار شاعر را اشعاری تشکیل می‌دهند که بر اساس سبک غزل‌های غنائی سروده  شده است. شاعر، بیش از هزار بیت غزل به زبان‌های فارسی و آذربایجانی سروده است. غزلیات اوا را می‌توان به پنج قسم تقسیم کرد: اوّل- غزل‌های عاشقانه، دوّم- غزل‌هائی در وصف می، سوّم- غزل‌هائی در ردّ خرافات دینی و روحانیت، چهارم- غزلیاتی که در شأن دوستان نزدیک و معاصران خود سروده است و پنجم- غزل‌هائی با مضمون دینی و فلسفی.

غزلیات عاشقانۀ شاعر نسبت به دیگر اشعارش بسیار بیشتر است. سید عظیم با این غزل‌هایش به محمد فضولی می‌پیوندد و خود را بعنوان ادامه‌دهندۀ ماهر راه او می‌نمایاند.

شیروانی با اشعار دارای مضمون دینی و عرفانی خود، واقعیت زیبائی، عشق و محبت را ترنم می‌کند.

مرحلۀ دوّم خلاقیت شاعر، با اشعار طنز انتقادی و روشنگرانۀ  او آغاز می‌شود که از این زمان به بعد، واقع‌گرائی در صناعت او برتری می‌یابد. در گذار او به عرصۀ خلاقیت شعر واقع‌گرایانه، روزنامه‌های «اکینچی» (برزگر) و «کشکول» نقش مهمی ایفاء کردند. بخصوص، تحت تأثیر «اکینچی»، شاعر به یک سری مسائل ضروری علاقمند گردید.

روزنامۀ «اکینچی»، نخستین روزنامۀ آذربایجان با مدیریت حسن بیک زردابی، یک کرسی خطابه برای این شاعر روشنگر بود. او خلق را به بیداری از خواب غفلت و جهالت فرامی‌خواند.

حکایات منظوم، در مجموعۀ صناعت شاعر جایگاه خاصی را احراز می‌کنند. سید عظیم بیش از یکصد حکایت کوتاه و بلند نوشته است، که بخشی از آن‌ها را از کلاسیک‌های آذربایجان و ایران ترجمه و اقتباس کرده است. شیروانی روی داستان‌ها و روایات منابع مختلف دو باره کار کرده و آن‌ها را با مسائل زندگی معاصر انطباق داده است. این داستان‌های منظوم که در رابطه با مسائل مملکت و رعیت، خلق و معیشت تحریر شده، مضمون آموزشی- تربیتی داشته، به سبک مثنوی و دارای قافیۀ زوج می‌باشند.

سید عظیم یکی از بزرگترین طنزپردازانی بود که راه قاسم بیک ذاکر و میرزا فتحعلی آخوندوف را تداوم بخشید.

نوشته‌های طنز او در سال‌های ٨۰- ۷۰ قرن نوزدهم، سبک طنزپردازی را به سطح عالی ارتقاء داد. موهومات دینی، روحانیت مرتجع، بیک‌ها و خوانین، حاکمان و قاضیان طفیلی، در یک کلام، پس مانده‌های جامعه کهنه، هدف اصلی اشعار طنز سید عظیم بودند.

سید عظیم با طنزهای «کؤپه‌یه احسان» (احسان به سگ)، «قارینقولو آباد» (شکمو آباد)، «ده‌لی شیطان» (شیطونه می‌گه) و طنزهای دیگر، شخصیت روحانیون دو رو  را که حرف و عمل‌شان بر هم منطبق نیست، هدف انتقادهای خود قرار داده است. با طنز «خان و دهقان»، از یک سو سلطۀ مناسبات فئودالی مردسالارانه بر جامعه و ساده‌‌لوحی دهقانان را که در شرایط سخت استثمار زندگی می‌کردند، از دیگر سوی، نگاه تحقیر‌آمیز و از بالا به پائین اشرافیت محلی به دهقان را به زیر آتش انتقادهای خود گرفته است.

خلاقیت سید عظیم شیروانی در تاریخ ادبیات قرن نوزدهم آذربایجان جایگاه افتخارآمیزی احراز می‌کند. آثار وی را هر چند جاهلان زمان او درک نمی‌کردند، اما، آن‌ها در نزد روشنفکران و آگاهان زمان، از احترام و ارزش والائی برخوردار بودند.

سید عظیم بعنوان یک معلم روشنفکر، همیشه مورد نفرت افراد و دستجات جاهل بود. خبرچین‌ها گزارش‌های متعددی برعلیه او نوشته و به والی قفقاز می‌فرستادند. خوشبختانه، در روز ٢٢ ماه مه سال ۱٨٨۷، مأموریت رسیدگی به این گزارش‌ها به یک شخصیت بزرگ‌منش، حسین افندی غایب‌اوف محول شد. او، بعد از تحقیق و بررسی‌های مقتضی، به تفلیس بازگشت و گزارشی دایر بر اعطای مدال به سید عظیم تنظیم نمود. بدنبال آن، بمنظور اگاهی عموم، فرمان امپراطور تزار، مندرج در «پراویتلستوننی وستنیک» (خبرنامه دولتی)، در شماره ۱۵ ژانویه سال ۱٨٨٨ روزنامۀ «قفقاز» مجددا درج گردید. در متن فرمان چنین آمده بود: «بفرمان حکومت تزار، سید عظیم شیروانی بخاطر مساعی خود، بدریافت مدال نقره مفتخر می‌گردد». سید عظیم در تاریخ۱۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ مدال را اخذ کرد. این خبر، حسادت روحانیون مرتجع را تشدید نمود و آن‌ها ۱۰ روز بعد، روشنفکر زمان را در حین خروج از مسجد با یک ازدحام ساختگی، در زیر دست و پا کشتند. بدین ترتیب، در ٢۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ به زندگی پربار سید عظیم پایان داده شد.

اشاره ــ از آنجائیکه داستان «احسان به سگ» را سید عظیم در قالب گفتگو سروده، بر این اساس، وزن، آهنگ، ردیف و قافیۀ شعری را نیز در برخی قسمت‌ها بصورت‌های متفاوت بیان نموده است.

ترجمه و تلخیص از: کتاب «چهره‌های جاودانه ادبیات آذربایجان».

۱۶ آذر-قوس ۱۴۰۲

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر