۱۳۹۷ آذر ۹, جمعه

ما زندگی شورایی می خواهیم(تقدیم به اسماعیل بخشی کارگر انقلابی)، و فولاد دگر باره آبدیده خواهد شد(تقدیم به کارگران فولاد و هفت تپه پیروز باد رزم توفنده کارگران): محمد اشرفی

تقدیم به اسماعیل بخشی کارگر انقلابی ، کارگر مبارزی که صمیمانه و به زبان ساده خواست و نیاز های هم طبقه های خودش را شجاعانه بیان کرد وبرای کسب آنها مبارزه می کند.



ما زندگی شورایی می خواهیم
 محمد اشرفی
کارگری برخاست
 فریاد زد
 زندگی شورایی می‌خواهیم
  نام
 اسماعیل
بلند همت
بالاتر از آسمان
اسماعیل برخاست
 فریاد زد
 کارگران
 هم زنجیران
 بیایید
 عزم، رزم کنیم
گام به گام
سنگر به سنگر
در میدان نبرد طبقاتی
در رزم نهایی
 خورشید را شعله ور کنیم
ستم و استثمار
نظم کهنه را نابود
زندگی شورایی بر قرار کنیم.
 اسماعیل ما
 این بار
 از هفت تپه برخاست
 ما زندگی شورایی می‌خواهیم
 زمین زیر پای خدایگان زر و سیم
 ولایت و کارفرما
 حتی عرش خدا
 لرزید
 لرزید و لرزید.
به رزمید کارگران
 تا فرو ریختن نظم کهنه
 تنها
 قدمی چند مانده است.
 فریاد زد اسماعیل
 ما زندگی شورایی می خواهیم
 فریاد زدند
 کارگران
 معلمان و
 زنان
  ما زندگی شورای می‌خواهیم
فریاد میزنیم
  اسماعیل
 در قلب
در رگ
 در خون ماست
 اکنون صدها اسماعیل
 برخاستند
 فولاد و هفت تپه
 به هم پیوستند
 کارگران  و
زحمتکشان
 یک صدا
 دوش به دوش
 بازو به بازو
 فریاد بزنیم
 ما زندگی شورایی می خواهیم
 ما زندگی شورایی می خواهیم
 محمد اشرفی
 ۷ آذر ۱۳۹۷
***
تقدیم به کارگران فولاد و هفت تپه پیروز باد رزم توفنده کارگران

فولاد دگر باره آبدیده خواهد شد

محمد اشرفی

اسماعیل برخاست
فریاد زد
کارگران  بیایید
خورشید را شعله ور
کارگران شمعی بودند
آتش زیر خاکستر بودند
جرقه ای زدند
شعله کشیدند
ستاره شدند
خورشید شدند
در کوچه ها
خیابان ها
شهرها
در ظلمت کده ایران ،
دوست داشتن
امید زیستن
آزادی را
نشانه کردند

دیو پلید ولایت را
با  رزم خویش
ذلیل کردند

اسماعیل گفت
دیگر بس است
انتظار کشیدن
گرسنه ماندن و
پژمردن
حق خود را گدایی کردن
"ما زندگی شورائی می‌خواهیم"
همه فریاد زدند
"ما زندگی شورایی می خواهیم"
دما دم کارگران
معلمان
زنان
دانشجویان
میرزمند
دیو پلید ولایت
میلرزد

خامنه‌ای گفت
ولایتمداران
محض رضای خدا
حرکتی بکنید ،
چاره ای بیندیشیم
اسلام را
کارفرما و
ولایت را
محض رضای خدا
سرمایه را
نجات دهید.

زامبی های ولایتمدار
نوحه ها سر دادند
زو زه ها کشیدند
از پس و پیش
آه و فغان کردند
تهدیدها و  التماس
تدبیر ها کردند.
اسماعیل ما را
در غل و زنجیر کردند.

وکارگران
آتش رزم را
شعله ور تر کردند.
ولایت مداران و
مزدوران را
زمین گیر کردند.

اسماعیل ها برخاستند
فولاد ، هفت تپه شد
هفت تپه، فولاد شد
هفت تپه ایران شد
ایران فولاد خواهد شد
و فولاد
دگر باره
آبدیده می شود.

کارگران و زحمتکشان
پرشور و استوار
چون
سرو
صخره
موج های خروشان
سینه ستبرکردند.

بیایید کارگران
بیایید زحمتکشان
ای  رفیقان بیایید
زمین را زیر پای
کارفرما
شیخ و شاه
سرب داغ کنیم
آتش انقلاب را ، شعله ور کنیم

در این رزم
در این میدان
با مشت و سنگ
ناخن و چنگ
کارفرما و
کارآفرین را
ولایت و سرمایه دار را
سر نگون کنیم
نظم کهنه را نابود
زندگی شورایی برقرار کنیم.
آری
بیایید
بیاید
زندگی شورایی برقرار کنیم.

محمد اشرفی
۶آذر۱۳۹۷

۱۳۹۷ آذر ۴, یکشنبه

پاییز را بگو!: جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)

پاییز را بگو!

جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)
...
پاییز را بگو!
که تک درخت قله ی از یاد رفته ام
بر باد رفته نه!
بر تن مزن دمادم اش ، شلاق ِ باد ِ سرد
گر رعشه اش ز درد
از سوز ِ زخم ِ زرد
گردد زنو به کوری چشمت
به کارزار
آبستن بهار!
...
جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)

۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

ای کوهکن: جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)

ای کوهکن

جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
...
ای کوهکن
که خواهی
نقبی زنی به دور
از تیرگی به نور...
دیگر
نه ای به کار
تنها و بر کنار!
در باد و ابر و دود
در های و هوی رود
جنگ کلنگ و بیل
با سنگ
یک سرود!
امروزه ای هزار
فردا یی بی شمار!
...
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)

۱۳۹۷ آبان ۲۱, دوشنبه

گذرگاه ساحلی(بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی


گذرگاه ساحلی



مجید نفیسی
با ضبط‌صوتِ کوچکی در دست
از کنار دیده‌بانِ نجات‌غریق می‌گذرم
و شن و مه را پشت سر می‌گذارم.
در گذرگاه ساحلی ونیس
به سوی باراندازِ سانتامونیکا می‌روم
و خود را پشت دیوارهای بلندِ بهشت میرسانم
جایی که خدا عرقچین بر سر
به کاجهای گرد‌گرفته آب می‌دهد
و یخهای آرامبخش‌اش را
به گونه‌های گرمِ کودکیم می‌مالد.
با بوی شیرینِ علف در‌می‌آمیزم
و خود را در حلقه‌ی مارگیری می‌یابم
نزدیکِ گورستانی در اصفهان.
مردی دستش را به پشتم می‌کشد.
دوچرخه‌ام را حائل می‌کنم
و از پشت سبیلی خیالی
به او براق می‌شوم.
از زیرِ تیغ‌تیغِ ریش‌اش می‌خندد.
دخترانِ نیمه‌برهنه اسکیت‌کنان
از روی بعد‌از‌ظهرهای عرقکرده‌ام رد میشوند.
شیر آبی با خود حرف می‌زند.
مریدانِ هاری کریشنا
بر نیمکتی چوبین سوارند
ورد میخوانند و راه نجات را نشان میدهند.
داد می‌کشم: "هی عباس!
آیا هنوز ماتریالیسم دیالکتیک میخوانی؟"
مرغان دریایی در هوا صلیب می‌کشند.
جسدِ بوگرفته‌ی یک بادبادک.
نعش‌خانه‌ای قدیمی.
بارانداز و خمیازه‌ی تونل.
صدای پا از بالا
و شیهه‌ی اسبهای چوبی.
تاریکی به روشنی می‌رسد
و گذرگاه ساحلی به واحه‌ای دیگر.
از ضبط باز‌می‌ایستم
و دکمه‌ی برگشت را می‌زنم.

مجید نفیسی
پانزدهم نوامبر هزار‌و‌نهصد‌و‌نود
***

۱۳۹۷ آبان ۱۳, یکشنبه

شاه دزد: جعفر مزروقی (برزین آذرمهر)


شاه دزد



دزد مزدند و دزد بهره ی کار

عارشان ذره ای نه زین کردار

می نشانندمان به خاک سیاه

تا بر آرند کاخ ها تا ماه!

جعفر مزروقی (برزین آذرمهر)