گذرگاه ساحلی
مجید نفیسی
با ضبطصوتِ کوچکی در دست
از کنار دیدهبانِ نجاتغریق میگذرم
و شن و مه را پشت سر میگذارم.
در گذرگاه ساحلی ونیس
به سوی باراندازِ سانتامونیکا میروم
و خود را پشت دیوارهای بلندِ بهشت میرسانم
جایی که خدا عرقچین بر سر
به کاجهای گردگرفته آب میدهد
و یخهای آرامبخشاش را
به گونههای گرمِ کودکیم میمالد.
از کنار دیدهبانِ نجاتغریق میگذرم
و شن و مه را پشت سر میگذارم.
در گذرگاه ساحلی ونیس
به سوی باراندازِ سانتامونیکا میروم
و خود را پشت دیوارهای بلندِ بهشت میرسانم
جایی که خدا عرقچین بر سر
به کاجهای گردگرفته آب میدهد
و یخهای آرامبخشاش را
به گونههای گرمِ کودکیم میمالد.
با بوی شیرینِ علف درمیآمیزم
و خود را در حلقهی مارگیری مییابم
نزدیکِ گورستانی در اصفهان.
مردی دستش را به پشتم میکشد.
دوچرخهام را حائل میکنم
و از پشت سبیلی خیالی
به او براق میشوم.
از زیرِ تیغتیغِ ریشاش میخندد.
و خود را در حلقهی مارگیری مییابم
نزدیکِ گورستانی در اصفهان.
مردی دستش را به پشتم میکشد.
دوچرخهام را حائل میکنم
و از پشت سبیلی خیالی
به او براق میشوم.
از زیرِ تیغتیغِ ریشاش میخندد.
دخترانِ نیمهبرهنه اسکیتکنان
از روی بعدازظهرهای عرقکردهام رد میشوند.
شیر آبی با خود حرف میزند.
مریدانِ هاری کریشنا
بر نیمکتی چوبین سوارند
ورد میخوانند و راه نجات را نشان میدهند.
داد میکشم: "هی عباس!
آیا هنوز ماتریالیسم دیالکتیک میخوانی؟"
از روی بعدازظهرهای عرقکردهام رد میشوند.
شیر آبی با خود حرف میزند.
مریدانِ هاری کریشنا
بر نیمکتی چوبین سوارند
ورد میخوانند و راه نجات را نشان میدهند.
داد میکشم: "هی عباس!
آیا هنوز ماتریالیسم دیالکتیک میخوانی؟"
مرغان دریایی در هوا صلیب میکشند.
جسدِ بوگرفتهی یک بادبادک.
نعشخانهای قدیمی.
بارانداز و خمیازهی تونل.
صدای پا از بالا
و شیههی اسبهای چوبی.
تاریکی به روشنی میرسد
و گذرگاه ساحلی به واحهای دیگر.
جسدِ بوگرفتهی یک بادبادک.
نعشخانهای قدیمی.
بارانداز و خمیازهی تونل.
صدای پا از بالا
و شیههی اسبهای چوبی.
تاریکی به روشنی میرسد
و گذرگاه ساحلی به واحهای دیگر.
از ضبط بازمیایستم
و دکمهی برگشت را میزنم.
و دکمهی برگشت را میزنم.
مجید نفیسی
پانزدهم نوامبر هزارونهصدونود
پانزدهم نوامبر هزارونهصدونود
***
The Boardwalk
The Boardwalk
Carrying a small tape recorder
I pass a lifeguard’s cabin
And leave behind the sand and fog.
I walk toward the Santa Monica Pier
From the boardwalk in Venice Beach
And come behind the tall walls of Paradise
Where God in his skullcap
Waters the dusty fir trees
And rubs His soothing ice cubes
Upon my childhood warm cheeks.
I mix with the sweet scent of the grass
And find myself at a snake charmer's circle
Near a cemetery in Isfahan.
A man caresses my back.
I ward him off with my bicycle
And pretend to have a manly moustache.
He snickers under his thorny beard.
Half-naked girls pass,
Skating over my sultry afternoons.
A waterfaucet talks to itself.
Chanting Hare Krishnas
Ride on a wooden bench,
Showing the path to salvation.
I yell, “Hey, Abbas.
Are you still reading dialectical materialism?”
Sea gulls make a cross in the air.
The smelly corpse of a toy kite,
An old mortuary,
The pier,
A yawning tunnel
Footsteps overhead.
And neighing wooden horses.
Darkness reaches light,
And the boardwalk another land.
I stop recording
And press the rewind button.
Majid Naficy
November 15, 1990
http://iroon.com/irtn/blog/13202/the-boardwalk/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر