صاعقهٔ زیبا
سیاوش میرزاده
صاعقهٔ زیبا
آنهمه همهمۀ خود به خود وُ زودرس وُ بی پُشته
از هرسو،
یا از سمتِ دريا
بیگاه و بیجا
می آيد
و از آن سلسلۀ پشتِ همِ موجيدن
حاصلی باز نمی ماند
جز كف دهنی
از خون های ماسیده
بر ساحل.
باز بُن مايۀ پُرآتشِ يك تجربه، خاكستر خواهد شد؟
امّا،
امیدم می گوید:
تندیسِ ققنوسانی سوخته در نیزارانی را دیده ست
که در این خون وُ از این خاکستر،
چون صاعقه ای زیبا با تَش زنهٔ پَر زدنی
با پَری سیمرغی
از گیرشِ یک شعلهٔ خُرد،
خود را
باز می زایانند؛
و فضا را در چشم اندازی زیبا
از وزش پُر خُتنِ بال زدن هاشان
بر بام نسیم، به تَرنُم
نفسِ بادِ صبا را
مُشک می افشانند.
برگرفته از فیسبوک:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر