۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

برای فزراد کمانگر٬ معلم انسانیت و مهربانی: بهنام جنگائی!

برای فزراد کمانگر٬ معلم انسانیت و مهربانی

farzad kamangard  

آرشِ کمانگر ما نمرده است!
"
از لشگر مهر ما
نه کمانگری و نه خدنگی
 
هیچکدام:
نشکسته است ـ ز دست و پا!

+++
اما، بر افلاک ننگ شمایان چطور؟

دیدید: مهر ِفرزاد داد
چه ساده، شکست تان،
تیر غرورش نشست بر اعماق ِچشم و قلب تان؟
+++
ای کور و کران ِ بی مهر،
دشمنانِ عاطفه!
شیرِ شعور و شرف ما
خوب، تابتان را بریده بود ـ
آرامش تان را ز ترس مرگ،
چو سوهانِ روح
هر لحظه، سوده و گرفته بود.
نازم بر آن اسیر!
+++
نه، آرش کمانگر ما نمرده است

از او تنها، کمانی شکست

او زنده است، دور تا دور این خانه
در هر سوی و سوگ این ویرانه
پیام اش در کمینتان نشسته است.
اما، صبور و بردبار
او: کنارِ کمان شکسته هاست!
همگام کمانگران روزـ
در هر کنامِ فقر
در هر نگاهِ درد
در هر گوشه ای از این زندان
در هر آن، او دیگر بسیارانند، ز دست بیدادتان، سر بفریادانند
که، عده ای تیر آگاهی میسازند
و دیگران، چشم مهر در دست و کمان!
این را یقین بدان
تیر نان است
در هدف هر کمان و تو در نشان !

نه، آرش کمانگر ما نمرده است.


behnam chegali

بهنام جنگائی 19 اردیبهشت 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر