۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

بهار آزادی! : حسن جداری!

هار آزادی!

شعر از حسن جداری

nowrooz


شد خزان،نوبهار آزادی
تيره شد، روزگار آزادی
جگر لاله، خون شد ازسر درد
که بود، داغدار آزادی
بودم از روزهای کودکيم
عاشق بيقرار آزادی
دشمن بی امان استبداد
همدم و يارغار آزادی
از دل و جان،هميشه، درهرحال
طالب و دوستدار آزادی
گفتم، اين سرزمين،شود روزی
سبز و خرم ،د يار آزادی
لشگر دي، کند چو ترک چمن
بشکفد نو بهار آزادی
شاه،کز تخت، سرنگون گردد
سر رسد شام تار آزادی
****
سالها توده ستمديده
بود، در انتظار آزادی
ظلم وبيداد، چون زحد، بگذشت
شد به پا، کارزار آزادی
توده پاکدل،زجا برخاست
با سرود و شعار آزادی
غافل از اينکه، شيخ کج بنياد
گردد آخر ،سوار آزادی
خشک گردد زجور و کينه شيخ
سر بسر، کشت زار آزادی
روزهائی که خلق زحمتکش
بود، سرگرم کار آزادی
توده ها، بيدريغ ،ميکردند
جان خود را، نثار آزادی
ناگهان در ميانه، ظاهر شد
دشمن نابکار آزادی
مظهرجور و کينه وتزوير
ديو عمامه دار آزادی
شد برنده ،به حيله و تزوير
ارتجاع، در قمار آزادی
جلوه ای کرد و روي،پنهان کرد
لعبت گلعذارآزادی
شيخ ،در رهبريّ جنبش خلق
بود، خود، انتحار آزادی
قتل و کشتار و بدترين سرکوب
بود،افسوس، بار آزادی
آه، کاين ديو سيرتان،کردند
يکسره،تار ومار آزادی
خون ناحق، زبس، خمينی ريخت
شد وطن، لاله زار آزادی
وين جنايات و اين پليديها
موجب اضطرار آزادی
معنی اينهمه ستم، بر زن
چيست جز، سنگسار آزادي؟
****
ای که در اين زمانه خونريز
مانده ای در کنار آزادی
ای که هستي، دراين ديار، هنوز
همدم و غمگسار آزادی
ای که چون من،هميشه خواهی بود
عاشق دلفکار آزادی
اين، يقين دان که باز، خواهی ديد
رونق کار وبار آزادی
خلق دربند و توده محروم
هست، همواره، يار آزادی
ارتجاع پليد، خواهد بود
آخر کار، خوار آزادی
بر ستمکار،چيره خواهد شد
قدرت و اقتدار آزادی
کاخ بيداد شيخ،خواهد سوخت
در ميان شرار آزادی
بار ديگر،شکوفه خواهد داد
سبز گون،شاخسار آزادی
شادمانه،ترانه خواهد خواند
برسر گل ،هزار آزادی
خلق پيروز، بوسه خواهد زد
با شعف، بر عذار آزادی
باز،بر کام توده، خواهد بود
باده خوشگوار آزادی
وان هزاران،عزيز اعدامی
مايه اعتبار آزادی

1 فروردین 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر