روزه ی آب
مجید نفیسی
"من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر "
مولوی
اینک به پایان شب نزدیک می شویم
بی گفت وگو یا درخشش نگاهی
گرد و خاک روز فرو نشسته
و همهمه ی شهر به خاموشی گراییده
و تو در بستر خود تنها مانده ای
پسرت در اتاق مجاور خواب می بیند
و کلماتی را گنگانه بر زبان می آورد
فردا به اردوی تابستانی می رود
و تو می خواهی که در نبود او
مثنوی را از سر تاقچه برداری
و دیگ و دیگچه را آویزان کنی
شعله ی اجاق را فرو کشی
پنج روز، روزه ی آب بگیری
و آن چه را که در انباشتن تن به دست نیاورده ای
در پالایش آن جستجو کنی
او کولبار خود را بسته
و در کنار در گذاشته
کفشهای کتانی اش در تاریکی می درخشد
و تو از خود می پرسی
دارد خواب چه را می بیند؟
14 اوت 2003
Water Fasting
By Majid Naficy
"I am a mute dreamer and the world is deaf" Rumi
We are approaching midnight
Without a conversation or a shining eye
The dusty day has settled
The noise of the city has died down
And you are left alone in your bed
Your son is dreaming in the next room
And uttering words like a mute
Tomorrow he is going to a summer camp
And during his absence
You want to pick Rumi from the shelf
Hang down the pot and potlet
Blow out the flame on the stove
And waterfast for five days
Perhaps what you haven't found in feeding
You will discover in emptyness
He has packed his knapsack
And placed it near the front door
His sneakers are shining in the dark
:And you are asking yourself
?"What he is dreaming now"
August 14, 2003
Please like me at:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر