هسته ی هلو: جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
هسته ی هلو
هسته ی هلو
نوزایی و نوآیی
از بدو زادنش
بودش
آرزو،
سرما ی بیدریغ
ره بسته بود لیک
بر گوهر نهفته و
عطر نهان
او،
این هسته ی اسیر
با آن که بود هر آن
با مرگ روبرو،
می راند ش از خود اما
با سحر ِ آرزو.
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر