۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

سیمین، چلچراغِ فروغ در دلِ شب: بهنام چنگائی

برای گرامیداشت قامت قلمِ بلند، پرتو شب ستیز، دلِ بزرگِ مهربان و نگاهِ نوعدوستانه ی بانو سیمین بهبهانی، که او نیز همچون دردمندان بسیاری شکسته تن و بیمار، در عصر پاسدارانِ زور و حماقت، سرآخر و ناگزیر ما را با دلی رنجور و روانی سخت زخمی " تنها گذاشت، و همراه مرگ" رفت؛ و اینک آشکارا جولانگاه نبردِ شریف عاطفه مندی بر علیه  " آدمخواری " دریغ و دردا که  دوباره یک سپردار بزرگ مردمی را ار دست داد و باخت.


سیمین، چلچراغِ فروغ در دلِ شب

changaii_behnam_05







بهنام چنگائی

+

سیمین، مادرِ مهرجو و گرامی ایران

ای رازِ سادگی و نوعدوستی!

تو دردا، اینک خاموش گشته ای،

 آری تلخ

اما،

ترانه ی می سازمت وطنِ تو،

دارد آجر به آجرِ واژگان اش

بر قلبِ دشت و بامِ ستم

اندک اندک فردای مهرورزی را می سازد.

+

بلند قامتِ قلم،

ای مهر استوار ـ

نبضِ و نورِ شعرِ زندگی تو

سیال و گرم

بی تو نیز،

آری با اندوه

اما، بی گمان

در دلِ امیدوارِ مادرانِ خاوران،

پر طنین و سخت جان

همچنان

سرخ و سوزان

می تپد و

خواهد تپید

بر دشت و دمن وکوهساران.

+

بانوی خورشیدِ فردا،

تو ای بارگاهِ غرور

ای سرشارِ پاکِ شوق،

دلداده برِ اسیران!

تو در میانه یِ زمهریر زمان

به سانِ بارانِ بهاران

بودی

روانه ی کویر خشک و سوزانِ ایران

و مانده ای،

پُر شرار و خروشان

و پیوسته

به جانب ِآزادی و نان

همراه زنجیریان و گرسنگان.

+

تو بانو، بانویِ با وجدانِ ما، بدان

 ای، با آزادیِ فردا

 هم پیمان

بدان که:

گره عشق تو به مظلومان

بیرون از

 فسردگی فصل ها و واماندگی هاست

در این دوران.

زیرا تو:

 تا بودی، خاموشی گریز ماندی

و

داسِ مرگ، بر بلندایِ غرورِ تو و شعر ات

هرگز، دست نیارست و نمی یازد.

و تو

 در هسته ی تولد فردا،

 ماندگار گشته ای

ای عزیز ایران.

 

بهنام چنگائی  28 مرداد 1393

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر