کردستان: اسماعیل خوئی !
کردستان
اسماعیل خوئی
اینجا
تندر سکوت می کند
آنگاه که از آسمان گذر دارد
زیرا که آذرخش را
هردم
برق سلاح پیشمرگه کرد
بیرنگ میکند
و یار او-
چریک مجاهد یا رفیق فدائی،
برقله
در کنار او
سنگر دارد
اینجا
مرگ آئینان-
به آرزوی خود،
به گور
می رسند
در خاک با سخاوت خرم دینان
اینجا
نگاه دختر کرد
هم در دمی که شاهینی بی شفقت میشود
کز قله کمین
در راستای ماشه و مگسک
- دلشکار -
بال میگشاید
تصویری از تصور زیباترین غزلواره ست
آری،
نگاه دختر کرد
وقتی نگاه دیگر او
آنسوی پلک بسته،
شهابی آبی است
که در هفت آسمان عشق
به دنبال یک ستاره ست
- "نه!
خواهران اندوه،
نه!
ما مرگ هیچ کسی را دوست نمیداریم
اما ..."
و طرح خوشترین حماسه
همانا
شکیب مادر کرد است
هم در دمی که
دیگربار
پیشانی ی پسر را می بوسد
و گریهاش نمی گیرد
آری
شکیب مادر کرد
وقتی که می داند
دیگر می داند
فرزند او برای چه می میرد
- "نه،
خواهران سوک،
نه!
من هم دلم میسوزد
دل من هم از سنگ نیست
اما
فرزند من فریب نخورد
فرزند من برای مردن زنده نبود
فرزند من برای زیستن مرد."
اینجا
مردم می جنگند
با آرمان شادی،
آزادی،
آبادی،
برای سرزمینی
که حالیا
مثل دلم
غمگین است،
دربند است،
ویران است
اینجا،
اینجا....
نگاه کنید
این سرخ،
این تپنده پرخون را نگاه کنید
این قلب انقلاب،
این قلب انقلابی ایران است
پنجم اردیبهشت ٦١ - تهران
_________________
برگرفته از کتاب "در نابهنگام – کارنامه ٢ اسماعیل خوئی"، نشر باران، سوئد ١٩٩١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر