۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

علی یحیی پور سل تی تی: تضاد؛ به یاد زنده یاد بیژن جزنی!

علی یحیی پور سل تی تی: تضاد؛ به یاد زنده یاد بیژن جزنی

Jazani

 



 

در پیچک مهتابی آسمانی ابری و متلاطم

در زورقهای هستی این جهان

با آمالهای آزادی و انسانی به جهان می نگرم

من در تو شکوفاتر می شوم ای هستی پالایش شده

از خاک دور اشیاء مضحک و آلوده به مردار ها

با دید گان ابریشم و انار به تو می نگرم

و هستی ام را پالایش می دهم

شهر بی تو سیاه و تاریک است

و مردار های لجن و فواحش در چهار راه ها

زوزه می کشند

و شهر به تاراج می رود

و استخوانهای پوسیده نا رونهای این خاک را می خورند

و گیاهان در زورق سبز تو رشد نمی کنند .

 

از آن اول در هستی این جهان تضاد ها شکل گرفتند

و به نا موس این خاک تجاوز کردند و دروغ گفتند

این داستان را قرنها در تاریخ تکرار کردند

و به دختران شالی تجاوز کردند

شاه اگر یک سلطان بود جباران ایران هزار سلطانند و

در معبر باد بوی گنداب می دهند

و از حلقومشان فاضلاب مستراح های تاریخ بیرون می آید .

 

تضاد عمدهء جهان من تضاد قرون وسطی

با زیبا ترین هدیهء آزادیست

تضاد آزادی با ارتجاع پیش سر مایه داریست

و این داستان یک صده انقلاب مشروطییت است

تضاد عشق و آزادی با واپس گرائی مزمن

آن که آزادی را از انسان می گیرد

انسانیت را زیر پای خود له کرده و نا بود می نماید

این تضاد است که دشمن عمده ء رهائی ملی ماست

تضاد دیگر سلطه ء خارجی و استعمار نو و کهنه است

که بر تاریخ این خاک گسترده شده

که اسارت را در زیر مهمیز سلطهء بیگانه نوید می دهد .

 

در این مصاف نا برابر گروهی ازانسان ها

ساز دیگر می زنند و عمده ترین تضاد ها را

در خمپاره های تضاد کار و سرمایه شلیک می کنند

و انقلاب دموکراتیک را قربانی می کنند و خود را هم قربانی

ویژگی تضاد در وطنم ارتجاع خون آشام استبداد است

که مسئله رهائی ملی و دموکراسی را در سر لوحه ء خواستهای

ما می آورد .

 

جنبش سبز جنبش مقاو مت ملی ماست

جنبشیست که نگاه از پائین دارد و مقاومت و پایداری می کند

جنبش اصلاحات فرق ماهوی با جنبش مقاومت دارد

خرفت های بازار نگاهشان به بالا ست

و ارتجاع خون آشام را تطهیر می کنند

در این دو نگاه دنیای ما شکل می گیرد

و شهر و جنگل به رهائی می رسند .

 

تا مولدین حیات اقتصاد رها نشوند

و شهر از گرسنگی و فلاکت رهائی نیابد

هیچ انسانی به معنویت شکوفه های آقاقی نمی شکفد

تضاد پیش سر مایه داری با شریانهای آزادی

با پیش ساخت اقتصاد انگلی بازار که قرنها از آن گذشته است

با اقتصاد ما فیائی و فاشیسم در درون .

 

جنبش مقاومت از زیر خروار ها آلودگی ارتجاع

به بیرون تراوش کرده است

وظیفه این است که آن را چون مردمک چشم آبیاری کنیم

تا عطر گلهای قمصر را ببو ئیم

ارتجاع خون جوانان آزادی را چون شراب می نوشد .

 

اما جنگل و کوه آفتابهای آزادی را می کارند

و کودکان این خاک دارند مقاومت را می آموزند

و شهر در تلا طم است

و روز در دور دست می خندد

و جوانه های شالی سبز می شوند

و دختران روستائی با موهای گیس کرده

به جوانان لبخند می زنند

و زندگی می خندد .

 

باید این را دانست تا نیروهای مولد رشد نکنند

انسانییت متبلور نمی شود

اقتصاد بازار و وابسه به سلطهء بیگانه

قادر به رشد نیروهای مولده نیست

او طاعون می کارد و

شکوفه های آزادی در این طاعون می میرند

سوسیالیسم تحکیم فقر نیست .

 

سوسیالیسم در آزادی و ثروت است که شکوفا می شود

در این راه طبقهء کار تنها نیست

بربریت با پیش ساخت ما قبل سرمایه داری

آزادی را به بند می کشد

باید فضا باز شود تا جوانه های گندم و انار شکوفه زنند

و صدفهای دریائی مروارید بسازند .

 

شعار ما انقلاب دموکراتیک است

که با لاله های خون این مقاومت سیراب می شود

و در سایهء آن استقلال از سلطه و آزادی و عدالت نضج می گیرند

تا نیروهای مولده جان گیرند تا کویر تشنه را سیراب کنند

و راه برای انقلاب آینده باز شود

زیرا انقلاب آینده بدون رشد نیروهای مولده و بار آوری کار میمیرد

مسئلهءما در حال حاضر ارتجاع و سلطهء خارجیست.

بیست یکم ژانویه دوهزار و سیزده 

 برگرفته از سایت گزارشگران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر