۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

راحت بخواب کورش! : فرزاد جاسمی!

راحت بخواب کورش!
فرزاد جاسمی



دارا جهان وطن شد، فارغ ز هر محن شد
جلاد و شيخ ديروز، خورشيد انجمن شد
آنکس که بود دشمن، با فکر نو و تازه
با گوشه چشم رهبر، مشتاق هر سخن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
سارا شده عروسک، کالای سکس به بازار
آينده  تار و مبهم، بگذشته اش دل آزار
دنبال نان ز خاطر، برده غم عروسک
دختت به جنّت شيخ، عرضه نمای تن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
هر روز يک سياست، تا اين رژيم رهانند
بر عمر ننگ و نکبت، چند روزه ای فزايند
فرصت خرند و راهي، بر رهبری گشايند
وحشت زده که بينند، آيين شان کفن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
اصلاح طلب دمکرات، آدمکشان جانی
بر ريسمان شيطان، چنگ آنچنان که دانی
کشتار خلق ز خاطر، بگذشته ها فراموش
گويی نه زين جنابان، ويرانه اين وطن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
تفسير نو ز قرآن، دارند و دين و احکام
از قاتلان مردم، هرگز نمی برند نام
خواهند ز خلق فراموش، بگذشته های ننگين
از ياد و خاطر آنان، کو خاکشان کفن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
اسلام شناس ديروز، دم می زند ز مردم
از دين دگر قرائت، تاويل و بر زمين سم
مذموم سنگسار و زندانيان شکنجه
بی ذره ای اشاره، کز دين چه ظلم به زن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
گويی که جلد دوم، دارند به دست ز قرآن
کاينسان وقيح ز اسلام، گويند و جای انسان
چهارده صدست که بردار، فرهيختگان به هر جا
زين زاهدان نه يک ده، آباد و پر چمن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
غير از فريب و نيرنگ، رنگ و ريا و تزوير
زين دين فروش فقيهان، کی ديده و که تفسير
احکام حيض نجاست، دانند و خلق فريبند
زين جانيان به تاريخ، رنگين ز خون دمن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
دنبال هرزه گويان، مردان با سياست
آنان که نان خود را، جويند با کياست
دام و فريب اين قوم، بی شرمی از گذشته
شهرت دهند تحول، خر زهره کی سمن شد؟
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
**
گر راحتی نداري، خيس است جايت از آب
يا با هر آن دليلي، بگريخته از تنت خواب
دستی بر آر دعايي، از ايزدان کمک گير
شايد جناب دارا، دلبسته ی وطن شد
بگرفت خانه ات آب، کم کم روی ز خاطر
راحت بخواب کورش، افسانه ات کهن شد
***
سی و يکم ارديبهشت ماه 1391



آخرين مطالب مرتبط در روشنگرى:
راحت بخواب کورش!فرزاد جاسمی



2012‑05‑22
نجات ميهن از گردآفريدهاستفرزاد جاسمی



2012‑05‑15
ايرج زهری هم رفت! فرزاد جاسمی



2012‑05‑11
بياموز و رهان اين توده از جهلفرزاد جاسمی



2012‑05‑10
برخيز و ديده بگشافرزاد جاسمی



2012‑05‑05



اخبار ومقالات مربوط به فرزاد جاسمی در روشنگرى(كليك كنيد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر