هرگز
ھرگز نگردد این د ر،
بی عزم کارگر، بر پاشنه ی دگر !
ھرگز نگردد این د ر،
تا عنکبوت یأس ،بیوقفه می تند
برگردِ ما قفس!
ھرگز نگردد این د ر،
تا جغد انزوا،
هو هو کنان به در ، بیهوده می دهد
هر فرصتی هدر!
ھرگز نگردد این د ر،
تا پَر کَند، نفاق ، با دست اختناق ، از بالِ اتفاق!
ھرگز نگردد این د ر،
تا کاه ِ باد بَر، درشام ِ پر خطر،کوهی ست در نظر!
ھرگز نگردد این د ر،
تا دانشی دگر، در چنته ی بشر، ناگشته باور،
درمرز نیک و شر!
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر