دریافتی:
من در ميانه ي دو موج زاده شدم
مجید نفیسی
من در ميانه ي دو موج بدنيا آمدم
و زندگيم بر ماسه ها نوشته شد.
شاعر نوجواني بودم با موي آشفته
كه در كرانه ي درياي خزر
اندوه خود را
در پستانهاي شادِ دختري پنهان ميكردم.
يك روز او
در نگاهِ پدرش گم شد.
من با خشم خود را بر شن كوبيدم
و گذاشتم تا موج
مرا بسوي دريا بكشاند.
آنگاه چون دانشجويي مبارز بازگشتم
و دور از نگاهِ گَشت
بر زمينه ي شنيِ يك جزر و مد
نوشتم: "زنده باد آزادي!
پايدار باد پيوندِ ماهيگيران و برنجكاران!"
اكنون مهاجري هستم گرم از نيم بطر ودكا
كه هفت سال جدايي خود را از ميهن
در پايابهاي اقيانوس آرام دفن ميكنم
و با هر شيشه ي خالي
كه بسوي ساحل بازمي گردد
فريادِ شادي سر مي دهم.
8 اوت 1990
I Was Born Between Two Waves
By Majid Naficy
I was born between two waves
And my life was written on sand.
I was a teenage poet with disheveled hair
Who on the Caspian shore
Hid my sorrows
In the happy breasts of a girl.
One day she disappeared
In her father’s gaze.
I threw myself at the sand in rage
And let the wave pull me toward the sea.
Then I returned as a defiant student
And far from the gaze of patrol
Wrote on the sandy surface of an intertidal zone:
“Long live Freedom!
Long last the union of fishermen and rice-growers!”
Now I am an immigrant
Warmed by a half bottle of vodka
Burying the sorrows of seven years in exile
In the shallow waters of the Pacific
And with each empty bottle
Returning to the shore
I let out a cry of joy.
August 8, 1990
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر