تير باران فريدون گيلانی gilani@f-gilani.com www.f-gilani.com تکرار می شود سپيده دم تيرباران تکرار می شود منظره ی مه گرفته باران تکرار می شود وقتی که شب نتواند به سپيده نگاه کند هوای شهر دو باره دم می کند و انسان در آن هوای تفتيده ورم می کند دفتر را باز کنيد اينک چشم های آشفته در تکدر خفته اينک بی شمار حرف ناگفته نگاه کن که تاريخ تولد ظهر جا به جا شده است و آخرين سطر وصيت نامه را چشم بندها پاک کرده اند تکرار می شود سپيده دم تيرباران منظره مه گرفته ی باران تکرار می شود اندامی برازنده چون خاطره ای مبهم سرش را بر شانه ی روزهای سرآسيمه می گذارد و چشم بندش را به ديوار می سپرد که از آفتاب دستخط بگيرد به من چشم بند نزنيد می خواهم که لباس من از جنس روز باشد و چشم های دخترم مثل جريان سحر در گلوی تشنه من راه برود دست بندم را باز کنيد می خواهم به مادرم بگويم که شب ها يادش نرود به مهتاب آب بدهد و پرده را باز بگذارد که عابران گلدان مرا پشت پنجره بشمارند بايد بگويم که اين جاده به جنگل می رود زودتر بشماريد که عدد بی تاب است تکرار می شود خونی که به ديوار پاشيده آبی که در مزارع بی پايان از دست های ما ريخته و صدای نفسی که در سلول های مجاور می شکفد دو بيتی تابستان را تکرار کنيد بند ما خالی شده است سپيده دم تير باران تکرار می شود : « صدای تشنه ی رگبار آمد جهان در پيش چشمم تار آمد رفيقان بغض کردند و نشستند دو باره سيل و باز آوار آمد » تکرار می شويم در شهرها مثل عابران قدغن در دست باد مثل رنگ سرخ پيراهن و در جنگل ها مثل زمزمه ی بازگشت ميهن اين خانه اگر گلدانش را بشناسد تکرار می شويم مثل نگاه تو در سپيده دم تيرباران تکرار می شويم در شهر در خيابان در قدم به قدم ايران تکرار می شويم . مرداد 1391 برگرفته از سایت روشنگری |
۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سهشنبه
تير باران : فريدون گيلانی!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر