۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

ننگ ابد : فرزاد جاسمی!

ننگ ابد
فرزاد جاسمی

ننگ ابد باد بر آن امتي، کز ستم و جهل حمايت کند
تحت هر آن اسم و شرايط دليل، سازش و تائيد جنايت کند
در طمع حور و بهشت نقد خود، راحت و آسايش ديگر فدا
دانش و علم خوار به اوهام شيخ، بی شک و انديشه کفايت کند
چشم خرد بندد و از روزگار، پند نگيرد و خدايان علم
تجربه ی دهر ز خاطر و خويش، قانع به چند کهنه روايت کند
خانه ی خود بيند و همسايه چون، سوزد و آوار شود بر سرش
ساکت و خاموش به آتش فروز، رحمتی و لطف و عنايت کند
عامل بدبختی خود را به چشم، بيند و انکار ز ره مصلحت
دامن غير گيرد و از ظلم غير، شکوه گری يا که شکايت کند
گوهر انسان نپذيرد ستم، بر خود و بر ساير هم گوهران
تا چه رسد طاعت و کرنش ز ديو، کو به بشر ظلم و خيانت کند
ننگ بر او کو ز تعصب زند، تيشه ی کين بر سر هم نوع خويش
راه خطا پيشه و در ادعا، صحبت عقل فهم و درايت کند
شاهد قتل باشد و غارت و چور، مملکت و مُلک چو بيغوله ای
قفل به دهان لب ز سخن دست ز کار، شيوه ی کسب پيش و رعايت کند
بدتر از آن طايفه مخبرست، آنکه ز همراه خود از بهر نان
بر در اهريمن بد خو به خاک، افتد و با خدعه سعايت کند
عّز و شرافت بنهد زير پاي، بهر يکی لقمه فدا هست و نيست
نام عبادت همه کردار زشت، در صف ظلم جای نهايت کند
حال ز کف کوکب فردا نگون، ارث به فرزند تباهی و جهل
بی خبر از آنکه در اين گير و دار، مام وطن خوار به غايت کند
ننگ ابد می خردی او به جان، لعنت و نفرين ز نوع بشر
غير پلشتی نبرد بهره کو، در ره سود ديو حمايت کند
***
بيست و ششم اسفند ماه 1390




http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20120316140912.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر