کاشانه چون تو فرزاد جاسمی با اميد که سال نو در کاشانه آرزويي، نشانی از زندان و زندانبان و بيداد و ستم نباشد. مرا هيچ جا نشد کاشانه چون تو ضمادی بر دل ديوانه چون تو در اقصای جهان بس ديدنی بود نشد دل بهرشان پروانه چون تو هزاران ماه رو هر سو خرامان نديدی در ميان جانانه چون تو سر زلف مرا هرگز نسيمی نه در پاريس و لندن شانه چون تو به ياد زنده رود لب تر ز دانوب به الوان سفره ها نی دانه چون تو شگفت انگيز کاخ و قصر زيبا به هيچ جايی نکرد دل خانه چون تو ز دست ساقيان شوخ و مهوش نه هرگز جامی و پيمانه چون تو دو چشم بر منظر بشکوه و دل را نبودی بر زبان افسانه چون تو ترا ريگ بيابان سنگ صحرا ز گوهر برتر و مرجانه چون تو به باغ دلگشا ياد از کويرت عظيم تر کاخ ها ويرانه چون تو به سير باغ های پر رياحين غم عالم به دل غمخانه چون تو به دهر آواره ام کوههای غم را نه بزدايد ز دل ميخانه چون تو چو من عاشق کجا کو را تمنا دو ديده بنددش ريحانه چون تو بهشت آرزو دل گر ببخشند کجا بهرش شود کاشانه چون تو *** دوم فروردين ماه 1391
2012‑03‑22 ننگ ابد فرزاد جاسمی 2012‑03‑16 نقد خودفرزاد جاسمی 2012‑03‑11 اين چه بهشتيست؟ فرزاد جاسمی 2012‑03‑05 خواب تا کي؟ فرزاد جاسمی 2012‑02‑29 |
۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه
کاشانه چون تو : فرزاد جاسمی!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر