اين چه بهشتيست؟
اين چه بهشتيست که افرشتگانش، آرزوی مرگ دمادم کنند
خلد برين را نه به گندم به جو، داده ز باغش همگی رم کنند
آمده از عدل و عدالت به تنگ، زين همه مهر خسته و دلگير و زار
سفره ی رنگين خداوند لگد، تازه به افيون نفس و دم کنند
خوشدل و شادان که پدر گندمي، بستد و اين باغ عفن را رها
در عوض خدمتی اين سان عظيم، سجده ی شکر بر گل آدم کنند
اين چه بهشتيست که در آن به پا، دار و صليبست و داغ و درفش
بيگنه افرشته به جرم سخن، مُثله و در ساغر او سَم کنند
کارگران را عوض مزد کار، بند و به صلابه کشد بهره کش
برزگران خوار و زنان را اسير، قسمت خلق گريه و ماتم کنند
اين چه بهشتيست که کودک در آن، خواب پدر بيند و بستر و نان
پنجه ی مرگ فقر به در تا سحر، کوبد و خلق پشت دوتا خم کنند
با همه تبليغ و تلاشی که شيخ، در ره مذهب کند و کيش و دين
پشت به خداوند و به شيطان پناه، تا شر شيخ از سر خود کم کنند
دست طلب پيش و به صدق و صفا، مقدم ابليس کشند انتظار
تا که از آن ياغی روز ازل، پرسش رفتن به جهنم کنند
اين چه بهشتيست که سيرند در آن، انگل و غارتگر و دزد و سفيه
مردم فرهيخته و زحمت و کار، گشنه و فخر در همه عالم کنند
که اهل بهشتند خدا بندگان، دين خدا راست از آنان به دهر
خواری بی حد بکشند وز ستم، آرزوی مرگ دمادم کنند
***
فرزاد جاسمی
پانزدهم اسفند ماه 1390
آخرين مطالب مرتبط در روشنگرى:
اين چه بهشتيست؟ فرزاد جاسمی
اين چه بهشتيست؟ فرزاد جاسمی
2012‑03‑05
خواب تا کي؟ فرزاد جاسمی
خواب تا کي؟ فرزاد جاسمی
2012‑02‑29
وصيت روباه فرزاد جاسمی
وصيت روباه فرزاد جاسمی
2012‑02‑23
قصه گرگ و روباه و کفتارفرزاد جاسمی
قصه گرگ و روباه و کفتارفرزاد جاسمی
2012‑02‑17
دست منه بر دهنمفرزاد جاسمی
دست منه بر دهنمفرزاد جاسمی
2012‑02‑12
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر