بيا : عباس سماکار!
بيا
عباس سماکار
برايت قلم باريکی هديه آورده ام
که تويش شعرهای ناب نهفته است
حاصل دلشوره های من است
همراه ِ عشق
يک بغل آزو
حسرت
و نگاهی که تاپايان عمر
بدرقه ات خواهد کرد
اينجا سرد است
و اين
به دردت خواهد خورد
می دانی
سوغاتی از اين
در سرزمين تاريکی در جهنم ِ اين جهان
بهتر نيافتم عزيزم
***
24اسفند 1391
برگرفته از سایت روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر