«به یاد تمامی زنان کارگر و زحمتکش، مادران،
زنان انقلابی و مبارز و زنانی که با خون خود
آزادی و سوسیالیسم را در جدال با سرمایه داری
سرودی ساختند برای نسلی دیگر»
« خورشید زنان »
روزی خورشید ما هم خواهد تابید
و آسمان رنگ دیگری خواهد داشت
و زندگی نیز
منهم از زنی زاده شده ام
همانند همه انسانها
من هم از زنی زاده شده ام
که گل بوته های وجودش را
بر فرشی از درد نقش زده اند
با سر پنجه ای از زخم
وقلبی خونین
مانند میلیونها زن
در کشاکش درد و کار
بی هیچ امیدی،
بی هیچ پاداشی،
برای داشته های وجودش
و نداشته های حیاتش
گناه من زاده شدن
در سرزمین پر دردیست
که کودکانش نان را در حاشیه بیابانها
و در انبوه ماشین ها
با دسته گلی در دست می جویند
و گاهی، فقط گاهی
در لابلای صفحه های چرکین روزنامه ها
با عکس و تفسیری رنگ پریده
کودکان خیابانی، زنان خیابانی
گرسنگان خیابانی، نام نهاده شده اند
در جدال با گرگان خیابانی
اوباش و چماق به دستان سرمایه
پلیس و گزمه های بسیج
با عکس های رنگین و چفیه بر گردن
آویزان در بیلبوردها و دیوارهای غمزده شهر
سرداران اصلاحات و سازندگی
با وعده بازگشت به دوران رهبر جلادان
رنگ بهار را به یغما برده اند
بوی تعفن یارانه ساندیس
هنگام لگد مال کردن انسانیت
فضای نیرنگ و ریا و وعده بهشت
فریاد در گلو شکسته زنان و مردان گمنام
در حصارها و باروهای زندان
با صف طویل منتظران اعدام
روزی خورشید ما هم خواهد تابید
و آسمان رنگ دیگری خواهد داشت
و زندگی نیز
محمود خلیلی
15 اسفند 1389 (6 مارس 2011)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر