درودم بر این ملت هوشیار
خصوصاَ جوانان یک کلیه دار
حماسه دی 1396 از هادی خرسندی
بگو مرگ بر شیخ و اصحاب او
به فرقش بکوبید اسباب او
به فرقش بکوبید اسباب او
ز همبستگی ها توان آیدی
شهامت به پیر و جوان آیدی
شهامت به پیر و جوان آیدی
درودم بر این ملت هوشیار
خصوصاَ جوانان یک کلیه دار
خصوصاَ جوانان یک کلیه دار
جوانان رعنای ایرانزمین
به کردار شایسته ی آفرین
به کردار شایسته ی آفرین
جوانان خشمنده ی داغدار
که دیدند قتل هزاران هزار
که دیدند قتل هزاران هزار
که دیدند در قعر سلول ها
چه کردند با بندیان، غول ها
چه کردند با بندیان، غول ها
که دیدند با خواهران، مادران
چه کردند قوم تجاوزگران
چه کردند قوم تجاوزگران
که دیدند دست پدرها تهی ست
بجز وصله در سفره شان هیچ نیست
بجز وصله در سفره شان هیچ نیست
که دیدند همنوع خود گورخواب
همه چشم دریاچه ی اضطراب
همه چشم دریاچه ی اضطراب
که دیدند در مزبله کودکان
همه آرزوشان کف دست نان
همه آرزوشان کف دست نان
جوانانِ بر استخوان کارد ها
که دیدند دزدی میلیارد ها
که دیدند دزدی میلیارد ها
جوانان درد و جوانان رنج
جوانان بنشسته بر روی گنج
جوانان بنشسته بر روی گنج
زنان، دختران بجان آمده
که بودند غمگین و وحشتزده
که بودند غمگین و وحشتزده
همه یک صدا در خروش آمدند
چو خون سیاوش بجوش آمدند
چو خون سیاوش بجوش آمدند
برآمد به پیروزی انگشت ها
همه گرز رستم شد آن مشت ها
همه گرز رستم شد آن مشت ها
به همت زن و مرد و پیر و جوان
چو رودی خروشان شدندی روان
چو رودی خروشان شدندی روان
فراموش کرده چپ و راست را
یکی کرده آهنگ درخواست را
یکی کرده آهنگ درخواست را
ز غمناله فریادها ساختند*
به کاخ ستم لرزه انداختند
به کاخ ستم لرزه انداختند
به یکسو زده ترس را، باک را
به وحشت فکندند ضحاک را
به وحشت فکندند ضحاک را
حماسه چنین آفریدند ناب
که اهریمنان را نمانده ست خواب
که اهریمنان را نمانده ست خواب
چنین شد که عمامه ها زرد شد
همی آش سردارها سرد شد
همی آش سردارها سرد شد
همه پاسداران گردنفراز
به رخ گشته همرنگ با تخم غاز
به رخ گشته همرنگ با تخم غاز
سر و صورت جیره خوار بسیج
به زردک فراز آمده از هویج
به زردک فراز آمده از هویج
یکی بود سردار پوسترنشین
پراکنده صد پاره شد بر زمین
پراکنده صد پاره شد بر زمین
یکی بود آقای پوسترسرشت
زدودند او را ز دیوار و خشت
زدودند او را ز دیوار و خشت
هرآنچه ز تصویر و تمثال بود
به روی زمین جمله پامال بود
به روی زمین جمله پامال بود
خیابان همه پاکسازی شدی
چو خوش روزگاران ماضی شدی
چو خوش روزگاران ماضی شدی
درودم بر آن شرزه دخت رشید
که از موی خود روسری برکشید
که از موی خود روسری برکشید
چو پرچم، سر چوب کردش به دست
که پوشیدنش اختیار من است
که پوشیدنش اختیار من است
ندارم سری در هوای حجاب
نمیترسم از طعنه ی شیخ و شاب
نمیترسم از طعنه ی شیخ و شاب
نه پروایم از پاسداران لات
نه بیم از بسیج و نه از منکَرات
نه بیم از بسیج و نه از منکَرات
بماندی در اوج ستون برقرار
چو تندیسی از غیرت و افتخار
چو تندیسی از غیرت و افتخار
کجا حیرت از کار این دختر است
که او دختر کاوه، اهنگر است
که او دختر کاوه، اهنگر است
حکومت که دید این بزرگی ز زن
بخود گفت خاکت به سر جا بزن
بخود گفت خاکت به سر جا بزن
چنین شد که ضحاک بنشست عقب
مگر خواب بد دید آن نیمه شب
مگر خواب بد دید آن نیمه شب
چو دید آنچنان سنبه و زور را
بفرموده شل کرد دستور را
بفرموده شل کرد دستور را
چنین گفت سرتیپ عالیجناب
که بندی نخواهد شدن بدحجاب
که بندی نخواهد شدن بدحجاب
ازین پس نه آن ماجرا میکنیم
همه با زنان خوب تا میکنیم
همه با زنان خوب تا میکنیم
از آنسوی ضحاک نکبت گهر
که پیچیده مار سیه دور سر
که پیچیده مار سیه دور سر
به ایوان درآمد پریشیده حال
رخش روشن از پرتو ارتحال!
رخش روشن از پرتو ارتحال!
شکستی خموشی روزان پیش
نشستی و دستی کشیدی به ریش
نشستی و دستی کشیدی به ریش
سخن را دوپهلو چنان داد ورز
که پنهان کند لای آن، ترس و لرز
که پنهان کند لای آن، ترس و لرز
یکی زد به نعل و یکی زد به میخ
کباب شکایت کشیدی به سیخ
کباب شکایت کشیدی به سیخ
که این اعتراضات و آشوب ها
همی بهر دژمن بود خوب ها
همی بهر دژمن بود خوب ها
از این پس تلافی چنین میکنیم
گرفتارشان در اوین میکنیم
گرفتارشان در اوین میکنیم
نه کس را به گفتار او گوش بود
نه آن گربه را ترس از این موش بود
نه آن گربه را ترس از این موش بود
جوانانِ یک کلیه، گفتند ها
تو ای قاتل نوجوانان ما
تو ای قاتل نوجوانان ما
تو ای خون این خلق نوشابه ات
تو ای روح ابلیس همخوابه ات
تو ای روح ابلیس همخوابه ات
تو ای رهبر پست کهریزکی
که سهراب را کشته ای، طفلکی
که سهراب را کشته ای، طفلکی
تو ای غرق خون کرده روی ندا
تو ای کشته بسیار، بی سر صدا
تو ای کشته بسیار، بی سر صدا
تو ای برده از سفره ها نان ما
تو ای واژگون کرده ایران ما
تو ای واژگون کرده ایران ما
توی ای کرده صادر دلار و طلا
به سویس و سوریه و کربلا
به سویس و سوریه و کربلا
تو ای آلت دست پوتین شده
تو ای اسب بی.بی.سی ات، زین شده
تو ای اسب بی.بی.سی ات، زین شده
بمان تا ببینی، ته ماجرا
جواب جوانان ملی گرا
جواب جوانان ملی گرا
که دارد ادامه تکاپوی ما
ولو گر بیفتی به زانوی ما
------------------
* تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این ناله ها، فریاد میگردد. - فرخی یزدی
http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=33969&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=da22957609fa30845d44ec7183a6df01ولو گر بیفتی به زانوی ما
------------------
* تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این ناله ها، فریاد میگردد. - فرخی یزدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر