در پاسخ به بیداد قساوت قضا در دستگاه ولائی، اعتراض به جنایت ضدبشری یا حکم قطع دست یک انسان به اصطلاح دزد ( بیکار و گرسنه) که چند روز گذشته در زندان مرکزی مشهد اجرا شد! گفته شده این فرد سارق گوسفند بوده است و جوان 28 ساله ای ست که دستش قطع شد و «علی– خ» نام دارد.
دست بریده ابوالفضل
بهنام چنگائی
آهای اولیای مقرب خدا
وجدان های خفته بر سر چاه های نفت
برپادارانِ جهنمِ آخوندی و قیامتِ ولایت
آهای نمک خوران مردم، نمکدان شکنان،
می برید، دست گرسنه، بی پروا؟!
از خیزش توده ها بترسید، بی سروپاها.
+
ای نمایندگان ریا
کجاست عدل علی تان، با این شقاوتِ بی قضا؟
ورز و وبال های ما
گرگ صفت ها، زهر سیرت ها
بگویید بما!
آیا شمر و یزید در صحرای کربلا،
چنین بریدند دست و پای ابوالفضل، بسان شما،
کین سان می برید دست و پای گرسنگان
بی نوایان را!؟
کین سان جدا می کنید سر از تن اسیران
بی صدایان را!؟
بینید، اینک شکست کمرِ سکوتِ غارت شدها؟
بترسید، اینک از انتقامِ خشمِ ستم زده ها؟
ای سرمستان ریا، گدایان دیروز و امروز میلیاردرها
+
آخر مروت تان کجاست؟!
نه نانی در سفره، نه نوائی در دل و نه بامی بر سر!
مگر، روزانِ بزم امید و تابِ رزم شبان بدادمان رسد!
که پاسوران رویش فردا!
دیگر، نه بردباری در پشتِ شکسته، نه سازشی در جانِ زخمی و نه ترسی از بالای سیاهی دارند.
آنانکه جز زنجیر، نه نان و نه نوا و نه زندگی دارند.
آهای آقا!
در هرکنام فقر، در هر برزن ستم
دست خالی گرسنگان و عدالت جویان،
در کمین تاریکِ شما شبسواران نشسته است
و پگاه امید در دل رسالتِ نان
مژده ی بریدن دستِ گرسنگی می دهد.
بهنام چنگائی 30 دی 1396
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر