جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
با ویرایشی از یاسین
دایره المعارف روشنگری
· محبوب من وطن،
· دیری است در نماز تو افتاده ام به خاک
· محراب عشق من،
· کی آماده ی منی؟
· در عطر باغهای اقاقی
· به یاد تو،
· شب در حجاب غصه ی پنهان گریستم
· بر قله ی بلند
· آهی کشید ماه٬
· گل از میان شاخه به عشقم سلام داد
· برگ از فراز شاخه سر افکند پای خاک
· در سنگلاخ فصل صعوبت ، که سال ها ست
· خون است
· خون،
· هر چه گیاه است بر زمین
· خون است،
· خون،
· هر چه زمین است بی گیاه
· با دست های عاشقم
· در باغ عاطفه،
· یک شاخه بر درخت تو پیوند می زنم
· یکباره نور می چکد
· از شاخه های شب٬
· در بیشه های خواب
· رؤیای باغ صبح
· تصویر می شود
· آن خواب رفته ماه
· بر شاخه های جنگل احساسهای دور
· تعبیر می شود.
· محبوب من وطن،
· با یادت همچنان
· سیلاب رنج های روان را پذیره ام
· با تو غم وجود٬
· رنج وشکنج بود٬
· هرقدرهم شدید٬
· آسان کند نمود!
· هر لحظه،
· هر کجا
· می خوانمت که باز بخوانی مرا به نام،
· می خوانمت که باز بجویی مرا به کام
· هر چیز،
· هر صدا
· تنها به یاد روی تو می آیدم به چشم
· تنها به یاد نام تو می آیدم به گوش
· من با وضوی مهر تو بیدار می شوم
· من در نماز عشق تو هشیار می شوم
· در چشمهای تو ست که من شعله می کشم،
· از آه های تو ست که من غرق آتشم
· ای مانده در نگاه تو بهت نگاه شب،
· ای خفته در دهان تو حرف دهان صبح،
· دیری است در نماز تو افتادهام به خاک
· محراب آفتاب،
· کی آماده ی منی؟
پایان
حریف
آیا شعار وطن دوستی با خصلت انترناسیونالیستی که معمولا موضوع اصلی سروده های شما ست، در تضاد نیست؟
برزین آذرمهر
· انترناسیونالیسم و پاتریوتیسم (میهن دوستی) دو روی سکه واحدی اند.
· هیچ انتظارنداشتم که با این قاطعیت امری چنین بدیهی را زیر علامت سئوال ببرید.
حریف
من چیزی با قاطعیت نگفتم.
فقط پرسیدم .
تا آنجا که من فهمیده ام در عصر امپریالیسم که سرمایه جهانی می شود و مرزی نمی شناسد مفهوم ملت و به طبع آن میهن نیز ناپدید می شود.
برزین آذرمهر
۱
· انترناسیونالیسم، با پیش شرط شعور طبقاتی، از ایدئولوژی طبقه کارگر ریشه گرفته و در شعار «کارگران همه کشورها متحد شوید!» تجلی می یابد و با ناسیونالیسم ارتجاعی بورژوائی، شووینیسم، راسیسم (نژاد پرستی) و ایده های سخیف جهان وطنی، سر سوزنی سازگاری ندارد.
۲
· کلاسیک های مارکسیسم اثبات کرده اند که مبارزه عام، میان سرمایه و کار، دارای خصلتی بین الملی بوده و در همه جای جهان جریان دارد.
۳
· بر این اساس، سوسیالیسم نه مسئله ای محلی، بلکه مسئله ای بین المللی است، که باید از راه مبارزه ی بین المللی کارگران حل گردد.
۴
· اما
طبقه کارگر، برای اینکه اساسا قادر به مبارزه باشد، باید خود را در خانه
خود، به مثابه طبقه سازمان دهد و میهنش میدان مبارزه بی واسطه اش باشد و
لذا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، اگر به لحاظ محتوا، بین المللی است ، بلحاظ
فرم، ملی است.
حریف
ظاهرا شما حرف مرا تأیید کرده اید.
در پایان توضیح تان مبنی بر اینکه «مبارزه طبقاتی بلحاظ فرم ملی است» از کیست؟
اینکه حوزه عمل در محدوده ی جغرافیائی یا منطقه ای است بمفهوم ملی نیست.
برزین آذرمهر
۱
· اگر در نوشته ی من و نظر خودتان نقاطی مشترک می بینید، مطمئن باشید که تنها و تنها در فرم است.
· و گرنه به لحاظ محتوی این دو دیدگاه هیچ گونه خویشاوندی با هم ندارند.
۲
· به اعتقاد شما «در عصر امپریالیسم که سرمایه جهانی می شود ومرزی نمی شناسد٬ مفهوم ملت وبه طبع میهن نیز ناپدید می شود.»
· این نگرش حاکی از باور به گرایش موسوم به جهان وطنی است که در ایدئولوژی بورژوائی در عصرامپریالیسم٬ در ایدئولوژی انتگراسیون (همپیوندی) و درچشم پوشی برمنافع و حقوق ملی وسرانجام در نیهلیسم ملی باز تاب یافته است.
۳
· در حالی که موضع من حاکی از باور به انترناسیونالیسم (همبستگی بین المللی) پرولتری است
۴
· این یعنی برابرحقوقی کامل ملت ها٬ حق تعیین سرنوشت ملل و اتحاد وهمبستگی کارگران و زحمتکشان همه ی ملت ها .
۵
· زوال
ملت ها زیر سلطه ی سرمایه مالی و تسلط ابر قدرتانه ی امپریالیسم جهانی بر
مبنای زور و تجاوز به حقوق ملی و تحمیل قلدرانه با هدف استثمار و
استعمارملل ضعیف٬ که شما در موضع دفاع از آنید٬ امری است نا عادلانه، ضد
انسانی، ضد تاریخی و مخالف تمدن بشری.
۶
· انترناسیونالیسم
پرولتری جانبدار برابرحقوقی ملی، حق تعیین سرنوشت ملی و حقوق دموکراتیک
ملل است و در برابر ستم ملی، تبعیضات ملی و برتری طلبی ملی، یگانگی همه
زحمتکشان را قرار می دهد.
۷
· طبقه
کارگر در آن واحد به منافع حیاتی ملت ساکن در کشور خود و منافع مشترک طبقه
کارگر در سراسر جهان می اندیشد و در مبارزه اش، منافع ملی و بین المللی
رنجبران را به هم پیوند می دهد.
۸
· انترناسیونالیسم
پرولتری توجه به میهن٬ یعنی سطح رشد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود را
عامل مهمی در مبارزه طبقه کارگر می داند و به هیچ وجه نسبت به شرایط سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی کشور خویش بی تفاوت نیست.
۹
· مبارزه
در راه پیشرفت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت خویش٬ شعور ملی، غرور ملی، عشق
به ملت و احساس و عاطفه و احترام به ملل دیگر از انترناسیونالیسم پرولتری
جدایی نا پذیر اند.
۱۰
· انترناسیونالیسم پرولتری زوال ملت ها را تنها و تنها در یک جامعه ی کمونیستی امکان پذیر می داند
· جامعه
ای که در آن، پس از رشد موزون و هماهنگ ملل٬ تفاوت های ملی به مرور رنگ می
بازند و در شرایطی کاملآ عادلانه و به ویژه داوطلبانه، مقوله ملت به عنوان
یک فرم توسعه ی اجتماعی به بایگانی تاریخ سپرده می شود.
۱۱
· در پایان با تأسی به شیوه خود تان می پرسم:
· شما
که پس و بیش نوشته شدن دو واژه را در مصرعی از یک شعر بر نمی تابید و آن
را اهانتی به زبان شیرین فارسی می دانید٬ چه گونه زوال یک ملت با همه
مشخصات زبانی٬ فرهنگی و میراث تاریخی اش را به این سادگی می پذیرید؟
حریف
من فقط یک سؤال ساده طرح کردم و بیان نظر خودم هم نبود.
باز تکرار می کنم.
این مطالب که شما می نویسید از کیست؟
تحلیل و موضع شخصی خودتان است؟
زیرا این ها ارتباطی با مارکس یا مارکسیسم ندارد.
من شخصا موضع مشخصی ندارم.
وطن پرستی یا وطن دوستی طبقاتی نیست و تمام طبقات را در بر می گیرد و آنها را در در تقابل با هم قرار می دهد.
وطن آنجا ست که بهتر است.
در ضمن بنده هیچ تعصبی نسبت به زبان پارسی یا زبان دیگر ندارم.
فقط بر این باورم که باید اصول را رعایت کرد.
همانطور که علیرغم نفرت از رانندگی، هنگام رانندگی قوانین آن را رعایت می کنم.
برزین آذرمهر
· شما می گویید:
«من فقط یک سوال ساده طرح کردم و بیان نظر خودم هم نبود!»
۱
· تلاش من هم جز پا سخگویی نبود.
۲
· ولی اگر نظر خودتان نبود، پس به چه منظوری آن را مطرح کرده و دفاع از آن را بعهده گرفتید ؟
· می گویید:
«باز تکرار می کنم.
این مطالب که شما می نویسید از کیست؟
تحلیل و موضع شخصی خودتان است؟»
۱
· نخست آن که این طرز گفتار شما مرا به یاد مبصر کلاس های ابتدایی می اندازد.
۲
· ولی از این که بگذریم حقیقتآ فرد خاصی را ندارم که به شما معرفی کنم .
۳
· نوشته
ها ی من بی شک ریشه در میراث فرهنگ مارکسیستی دارد که روی آن ها تأمل
نموده وبه مرورجذب کرده ام و امروزه از آن ها به عنوان ایده ای پذیرفته شده
و بمثابه نظر خودم دفاع می کنم.
· می گویید:
«من شخصا موضع مشخصی مطرح نکردم.»
· اگرچنین است لااقل به من بگویید، این نظر از سوی چه کسی مطرح شده تا روی سخن من با وی باشد.
· می گویید:
«وطن پرستی یا وطن دوستی طبقاتی نیست و تمام طبقات را در بر می گیرد و آنها در در تقابل با هم قرار می دهد.»
۱
· در این جمله ی شما تناقضی هست.
۲
· اگر وطن دوستی طبقاتی نیست، چگونه می تواند تمام طبقات را در بر بگیرد؟
۳
· با این همه من با بخش دوم آن موافقم.
· به نظر من هم، وطن، تمام طبقات اجتماعی هر کشور را در بر می گیرد.
۴
· ولی هر طبقه ای از دیدگاه طبقاتی خویش میهنش را دوست دارد.
۵
· البته با توجه به این نکته
که تا وقتی که جنبش های اجتماعی شکل نگرفته و منسجم نشده اند، ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی طبقات حاکمه است.
· می گویید:
«وطن آنجا ست که بهتر است.»
· این هم نظری است.
· در این مورد چیزی ندارم بگویم.
· می گویید:
«در ضمن بنده هیچ تعصبی نسبت به زبان پارسی یا زبان دیگر ندارم.
فقط بر این باورم که باید اصول را رعایت کرد.
همانطور که علیرغم نفرت از رانندگی هنگام رانندگی قوانین آنرا رعایت می کنم.»
· سخنی هرگز از تعصب نبود.
· اگر مثالی زدم منظورم، علاقه ی شما به زبان فارسی بود و محال است، باورکنم که شما به همان چشم بدان بنگرید که به قوانین رانندگی.
پایان
منتشر شده توسط مجله هفته در تیر ۶, ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر