لحظه ی پرواز را آماده باید شد!: برزین آذرمهر!
دریافتی:
لحظه ی پرواز را آماده باید شد!
مرغک تنها!
خانهای داری تو در جنگل،
در جوار خانه ی صدها هزاران مرغ،
مرغ هایی رو به سوی خانه ی سیمرغ
در پرواز!
آشیان گم کرده در بیراه!
دل مزن بیهوده بر آتش!
پر مزن بیهوده در رگبار!
گر چه این پربستگی یک چند
بالهایت در گمان دارد…
رو منه تنها به دام مرگ!
تن مزن از حیلههای مردک صیاد!
کو، ترا آماده تیری چند،
زهر داده،
در کمان دارد…
ای سراپا تشنه ی پرواز!
ای که خواهی پر زنی آزاد!
رو به سوی آسمان باز،
ساز و برگی ساز تا با هم،
تیرگی را چاره گر باشیم!
کز چراغی خرد
– هر چه هم سوزنده و روشن -
این شب تاریک دل،
روشن نخواهد شد!
مرغک تنها!
ای به بال آتشین ات کمترین پروا!
آفتابت
گر چه پشت کوهه ی شب
آشیان دارد،
لیک در انبوهی جنگل،
در کنار صد هزاران مرغ،
بال در بال هزاران طالب سیمرغ،
لحظه ی پرواز را آماده باید شد!
برزین آذرمهر
آذر ماه ۱۳۵۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر