۱۳۹۷ اردیبهشت ۵, چهارشنبه

نوشته ی مهناز کارگری از آمل

نوشته ی مهناز کارگری از آمل

‍ سلام
  اسمم مهنازه
زنی در میانه 45 سالگی ....
 16 سالم بود که طعم استقلال مالی روچشیدم ....
 تمام روحم ....
تمام جانم پر از درد هست و سرشار از تبعیض های جنسیتی و فراتر از آن ....
 تمام جانم پر از زخم دردناک خشونت ، تبعیض و نادیده گرفتنم بجرم زن بودنم هست
بجرم مطلقه بودنم
 بجرم توانمندی هایم ِ....
 من زنی پراز درد خشونت نابرابری جنسیتی و تبعیضات حق خواهی و بی عدالتی های جبر ان ناپذیرم ....

من زنی هستم بجرم رنگ چشمانم محکوم به شنیدن پیشنهادات بی شرمانه ...
من زنی هستم بجرم داشتن موهای پریشان شده بر پیشانی ام ... به نگاههای هرز و شهوت گرایانه ....
 من زنی هستم بجرم رد کردن خواسته های بدور از اخلاق و انسانیت نشسته بر گوشه ای از زندان اجتماع سراسر تبعیض و نابرابری و
بی عدالتی ....
 من زنی هستم مجرم ....
 من زنی هستم با پشتوانه 31 سال کارگری ...
بدون بیمه ....
بدون حق و حقوقی شایسته و فرا خور دانش و تجربیاتم ...
 من زنی هستم مجرم ...
 محکوم به ساعات طولانی کار ...
 محکوم به نداشتن یک زندگی معمولی و شاد ....
 من زنی هستم مجرم ....
 مجرم به سرپرست خود بودن و فریاد های بی پاسخ در حق طلبی ها طول عمر ....
 من زنی هستم مجرم ... بجرم مطلقه بودن ...  محکوم به شکست ....
 اما من زنی هستم مبارز...
 مبارز در راه برابری ... بی عدالتی ... و تبعیضهای رنگارنگ .... در ارث در حق مادر در حضانت فرزندان ....
 من زنی هستم شاغل ..محروم از امتیازات ...
 دریغ از پاداش ...
دلتنگ بهار و شنهای تفتیده ساحل ...
 من زنی هستم عاشق پاییز و باران ...
 نظاره گر برف و کوهستان ...
من زنی کارگرم ...
 فصول زیادم رفته هست ...
دلخوشم به عکسهای یادگار...
 دلتنگ جاده سبز جنگل ...
پیچ در پیچ کوهستان و دماوند و لالهای دشت لار...
 من زنی کارگرم بی هیچ تعطیلات ....بی هیچ دلخوشی ... بی هیچ اضافه کاری و پاداش....

 زنانی چون من بسیارند در این دیار....
 ما زنان سراسر دل زخمی و حال رنجور و درد مند ....  فریاد رسی هست ؟؟؟؟

آ مل 1397
مهناز....

برگرفته از کانال ندای زنان ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر