۱۳۹۶ دی ۴, دوشنبه

رفیق مسیح: سارا کِلِگهورن/آسترالین مارکسیست ریویو - تارنگاشت عدالت

آه، نگذارید هیچ اتحادیۀ کارگری مانع ورود او شود!
رفیق مسیح حق عضویت خود را پرداخته است.
جلوی هر چیز دیگر را می‌توان گرفت
رفیق مسیح کارت سرخ خود را دارد.

رفیق مسیح

تارنگاشت عدالت
منبع: آسترالین مارکسیست ریویو، ژورنال حزب کمونیست استرالیا
شمارۀ ۳۲، اکتبر ۱۹۹۴
سراینده: سارا کِلِگهورن

رفیق مسیح

سپاس بر ماتیوی قدیس
که در جلسه عمومی در فلسطین حضور یافت
ما می‌دانستیم هنگامی‌ که رفیق مسیح سخن را آغاز نهد
در جانب چه کسانی سخن خواهد گفت.

«کسانی که سخت زحمت می‌کشند، و دشوار دروغ می‌گویند،
من در میان تودۀ کثیر ناشُسته
لگدمال شده، مجرم شناخته شده، من اویم،
بی‌مهری با او، بی‌مهری با من است.»

در کنار دربِ دایوز،۱ با چشم اندیشناک،
 فردا را پیش‌بینی کرد:
«درب ملکوت کوتاه و کوچک است؛
غنی به ندرت می‌تواند از آن بگذرد.»

قیافا۲ گفت «مردی خطرناک»،
«هیهات! یک مردم‌فریبِ نادان
دوست زنان بَدکار، اوست که
به زاهدان درستکار افترا می‌بندد.»

برای «قانون و نظم» روشن بود
برای کلیسای مقدس او باید به قتل می‌رسید.
سربازان برای هراساندن جمعیت در آنجا بودند
به خشونت عوام فرصت داده نشد.

آنگاه دفع زور ناهنجار با زور
دست‌های پاکیزه نیرومند او کثیف نخواهد شد.
او بین برق درد خود
سَبُک‌مغزی آن‌ها را کاملاً واضح دید.

در پگاه پایانش
او با مجرم کنار خود دوست شد.
او با زبان متورم و چشمان نابینا
وی را به بهشت دعوت کرد.

آه، نگذارید هیچ اتحادیۀ کارگری مانع ورود او شود!
رفیق مسیح حق عضویت خود را پرداخته است.
جلوی هر چیز دیگر را می‌توان گرفت
رفیق مسیح کارت سرخ خود را دارد.۳
----------------------------------------------
توضیحات «عدالت»:
۱- دایوِز، در انجیل اشاره به مرد دولتمند دنیادار
۲- قیافا، در انجیل کاهن اعظم و قاضی‌القضات در محاکمه عیسی.
۳- شعر «رفیق مسیح»، سروده سارا نورکلیف کِلِگهورن نخستین بار در آوریل ۱۹۱۴ در ژورنال «توده‌ها» منتشر شد. کلگهورن در این شعر از تخیل و زبان مذهبی برای رساندن بینش سوسیالیستی خود به توده‌های کارگر عموماً مذهبی ابتدای قرن بیستم در ایالات متحده آمریکا استفاده می‌کند. «زمین گلف» یکی دیگر از معروف‌ترین اشعار این زن رزمنده است:

زمین گلف آنقدر به کارخانه نزدیک است
که تقریباً هر روز
کودکان کار می‌توانند به بیرون نگاه کنند
و مردان را در حال بازی ببینند.
http://www.edalat.org/sys/content/view/11866/38/
AUSTRALIAN
MARXIST
REVIEW
Journal of the Communist Party of Australia

ISSUE 32OCTOBER 1994

Comrade Jesus

by Sarah Cleghorn

Thanks to St. Matthew who had been
At mass meetings in Palestine,
We know whose side was spoken for
When Comrade Jesus had the floor.
"Where sore they toil, and hard they lie,
Among the great unwashed dwell I
The tramp, the convict, I am he,
Cold-shoulder him, cold shoulder me."
By Dives door, with thoughtful eye,
He did tomorrow prophesy:-
"The kingdom's gate is low and small;
The rich can scarce wedge through at all."
"A dangerous man" said Caiaphas;
"An ignorant demagogue alas!
Friend of low women, it is he
Slanders the upright Pharisee."
For "law and order" it was plain
For holy church he must be slain.
The troops were there to awe the crowd
Mob violence was not allowed.
Then clumsy force with force to foil,
His strong clean hands he would not soil.
He saw their childishness quite plain
Between the lightning of his pain.
Between the twilights of his end,
He made his fellow-felon friend;
With swollen tongue and blinded eyes,
Invited him to Paradise.
Ah, let no local him refuse!
Comrade Jesus hath paid his dues.
Whatever other be debarred
Comrade Jesus hath his red card.
http://www.cpa.org.au/amr/32/amr32-05-comrade_jesus-cleghorn.html

۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

یلدا و شب آقا: بهنام چنگائی

 ای پاسدارِ خواری و ظلمت بدان
شب بستر زایش روز است
و روز منبر آفتاب و شادی و پایکوبی ست
دیگر گریه و زاری و دعا هم از تو خسته اند
ای پشتوانه ی ریا و دغل و دروغ، ای ملا
شب ات شکسته است
مژده رهائی روز در کرانه هستی، به پرواز نرم و بلند بال برکشیده است.

یلدا و شب آقا

 بهنام چنگائی
حضرت آقا! مالک و عاشقِ بلندترینِ شب یلدا
هرگز نخواستی و ندانستی که در ولایت ات
آفتابِ نان و آب بر روزی رسانان و مومنان و فقیران و دیگران ات نمی تابد
بر تارک جهل و سیادت تاریک ات، دیگر امید و شوق و رهائی نمی روید
ای امام چپاول نای و نور و نوا
ای نامهربان کینه ذات و زا
نگهبان پلیددترین شب رسوا
از خدا و خرمی، بیش از این خزعبل مباف
 که در بارگاه فسادات روشنائی نمی چرخد تا ببینی
که در ولایت بی آبرویت تابش عقل نمی لولد تا بشنوی
مردم مسلمان هم اینک می دانند
تو ولی خدا نبودی، بل نوکرِ ثروت و نام
کجا، روزی آوران ات را، روزی گردان شدی؟
 کجا جز دشمنی، روزیانه ی انسان نربودی؟
ای ولی والا، ای فقیه، تو از خدا هم بیم نبردی!
از حرمت آسمانیان دیگر مگو که سربازان غیبی ات شرف شریعت را ربودند و خوردند.
درین چله شب دراز خیانت
دیگر در کوی و میدان و برزن اعدام ها، خیر و برکت و رحمت نمی روید
 ای پاسدارِ خواری و ظلمت بدان
شب بستر زایش روز است
و روز منبر آفتاب و شادی و پایکوبی ست
دیگر گریه و زاری و دعا هم از تو خسته اند
تیر فروغ ِ آرزو، بر کمان بهار خرم نشسته است
قلب تیره رذالت نشانه ی فرداست،
شب شکسته است در سرود پیروزی ما و پگاه
خون و جان گرم بر هوای زمستان دمیده است
ای پشتوانه ی ریا و دغل و دروغ، ای ملا
شب ات شکسته است
مژده رهائی روز در کرانه هستی، به پرواز نرم و بلند بال برکشیده است.

بهنام چنگائی 30 آذر 1396  

۱۳۹۶ آذر ۱۳, دوشنبه

باج سبیل از رئیس جمهور(بفارسی و انگلیسی): فرح نوتاش

باج سبیل از رئیس جمهور

 فرح نوتاش
چه کسی می پنداشت
فردی با شرایط باج دهی
به عنوان رییس جمهور آمریکا
برگزیده شود

باج سبیل با برنامه ...
در سراسر دوران انتخاباتی
رأی افزونتر رقیب ...میلیون ها

کالج ها... شورای نگهبان ملایان آمریکا !
ترامپ جاه طلب را
مناسب اهداف استعماری خود
با عزم تصرف ارشلیم
شناخت

هیچیک از رئیس جمهوران قبلی آمریکا
جرأت نکرده بودند
گامی در جهت این عزم
رژیم صهیونیستی آمریکا...
 بردارند و...
ارشلیم ... "بیت المقدس" را
بعنوان پایتخت
 برای اشغالگران غیر قانونی
برگزیده و اعلام کنند

این اقدام .... خطرناک تر از
 پرتاب تمامی بمب های اتمی ست


کنگرۀ صهیونیستی... مرکز شیطانی آمریکا
با  تشکل های مسلح و ... غیر مسلح
هر روز با بهانه و کذب جدید
از ترامپ باج سبیل می گیرد
حال می خواهد...
او را ... به انجام کاری که دیگران با وحشت
از انجام آن طفره رفته اند
وادارد...
پرتاب بزرگترین بمب های جهان

یک واقعیت محض...
تمام تحریم های علیه روسیه
از ترشحات زهرآگین
رژیم ضد انسانی و صهیونیستی
آمریکاست...

ولی کم کم ... کنه مطالب
روشن می گردد
ارتباط دادن همه چیز به روسیه
بخش جدا نشدنی از برنامۀ
تصرف ارشلیم ... می باشد

 ز چه رو... تصرف ارشلیم
این قدر خطر ناک است؟
و همانند پرتاب مهیب ترین بمب های جهان...

حتا ... مطرح کردن آن
نه تنها اسلامیست ها را
بلکه تمام مسلمانان جهان را
در حرکتی طوفنده
بسیج خواهد کرد
و تصور موقعیت جهودان جهان
سخت نخواهد بود...

جهودان ...
مردمانی که توسط صهیونیست ها
فریب داده شده
و اولین قربانیان این استعمار وحشتناک
که از طریق دودکش های هولوکوست
به سوی اشغال فلسطین تارانده شدند
تا ... ندانسته
آمال حریصانۀ صهیونیسم را
در تصرف ذخائر خاورمیانه
برآورند

صهیونیست ها ... واقف بر همۀ این حقایق اند
اما... در پس این حمایت کاذب... از جهودان
با خشونت کامل ...
در نقشه های غارتگرانۀ خود
به عنوان سرباز مجانی از آنان
 سوء استفاده کرده
و در سرزمین های اشغالی ...آنان را
زیر خط فقر و محروم
نگه می دارند

شیطان های سلطه گر و باج بگیر...صهیونیست ها
برای محل سفارت خویش
ارشلیم را می خواهند
اقدامی در جهت
نقشه های فتنه جویانه

برای فرستادن اسرار دمکرات ها
به ویکی لیکس
دمکرات 26 ساله ...
در تاریکی کشته و در سکوت دفن شده است
حال ... در ادامۀ این باج گیری تهوع آور
ترامپ به لبۀ پرتگاه رانده می شود
او تصوری از هزینۀ هنگفت این باج
ندارد ...


یکبار در زندگی ...
هر انسان ... بی توجه از هزینۀ آن
باید از شرافت خود... دفاع کند
باج دهی مدام ترامپ کافیست
ارشلیم...باج سبیل ؟
برای حفظ مقام رییس جمهوری او؟
باج دهی موقوف
او باید... با بلند ترین فریاد ها
از اپوزیسیون آمریکا
یاری طلبد...
آنان... سالیان درازی ست که منتظرند
تا رژیم صهیونیستی آمریکا را
پایین بکشند
او باید به کمک اپوزیسیون مسلح و شجاع
تمام اعضای بیمار کنگره را
دستگیر کند...
و نباید... هرگز بمبی پرتاب کند

فلسطین ...
سرزمین فلسطینیان با مرزهای 1940
او در آمریکا ...
ایالت جدید ی با نام اسرائیل ایجاد کند
و تخلیۀ فلسطین را
از وجود تمام مهاجرین غیر قانونی
آغاز کند
فلسطین تنها نیست
جهانی ... حامی فلسطین است


فرح نوتاش
وین3.12.2017
کتاب شعر 7
www.farah-notash.com

***

Blackmailed President


who could ever think …
one could be chosen … as a president
to be blackmailed!

planned blackmail
throughout …the electoral period…
the opponent …
with millions of votes ahead… but…
the US Mullahs Guard council… the collages! 
recognized overambitious Trump
suitable for their colonialist plans
ending in capturing Jerusalem

for the past 20 years …
no US president
dared to take a step
towards this particular wish of…
the US Zionist regime
Jerusalem… as the capital 
of an illegally occupied country!

The step…more dangerous than
dropping all the atom Bombs
all US Presidents… ignored the signals
therefore… Zionist collages… Voted for Trump

The US Zionist Congress… the devils centre
with many organized armed and non-armed forces
with false excuses … is blackmailing Trump
to do … what other presidents have already stalled
pushing him to drop …
the mega bomb

as a fact…
all the sanctions against Russia
are the absolute
anti-human US Zionist regimes
devilish secretions

now becomes clear …
relating everything to Russia
is totally inseparable part of
capturing Jerusalem

why capturing Jerusalem  
 is so dangerous
Moslems believe that their prophet
rose from there to heaven
so… dropping this Mega Bomb
not only the islamists… but
will activate worlds Moslems
 in a religious hurricane movement

and is not difficult to imagine
the Jews position in the world
The Jews…
the totally deceived people … by the Zionists
the first victims of this
horrible colonialism
pushed to occupy Palestine
through Holocaust chimneys
to fulfil vast plan of the Zionists
“capturing Middle -East resources”

The Zionists know all this
but… behind pretending … supporting Jews
are brutally misusing them
for their worldwide plundering plans
misuse them as unpaid soldiers
and keep them under the poverty line
in the occupied land

dominant devils of blackmailing … the Zionists
Choosing Jerusalem…
as the location for US Embassy
the step… for their malicious plan

for sending secrets to Wiki Leaks
the 26-year-old democrat
was killed in dark… and buried in silence
now sickening blackmail
has pushed the Trump
towards the precipice
he can’t imagine… the costs of this ransom

once in a life …every human
no matter the price
should stand for his honour
Trump… needs to stop
this constant blackmail…
pay no more ransoms
cry as loud as he can
brave-armed US opposition is waiting
ask the armed opposition
for help
pull down Zionist US regime
arrest all the sick members of the bloody Congress.
and never drop any Bomb
over any human
Palestine belongs to Palestinians
make a state in the USA
called Israel 
and evacuate Palestine …
of all the illegal emigrants

Farah Notash
Vienna 3.12.2017
Poem Book 8
www.farah-notash.com

۱۳۹۶ آذر ۱۲, یکشنبه

چنین گفت شاعر(بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی، و مجموعه "دل نوشته ها" درباره شعر و ادبیات فارسی در گپ و گفتی با هنرمندان معاصر است این برنامه با مجید نفیسی- شاعر: آرش راد و حمید مظفری

چنین گفت شاعر


 
 مجید نفیسی 
"آن کس که با خود در گفتگو نیست
نمی‌تواند صدای دیگران را بشنود."
چنین گفت شاعر
که از کرانه‌ی رود می‌رفت
و غرشِ هواپیماها نمی‌گذاشت
پچپچه‌ی آب را بشنود.
 مجید نفیسی
بیست‌و‌نهم نوامبر دوهزار‌و‌هفده

http://iroon.com/irtn/blog/ 11723/


"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)


Thus Spoke the Poet

“One who is not in conversation with oneself
Cannot hear the voices of others.”
Thus spoke the poet
Who was walking by the river
And the roar of airplanes
Was not letting him hear
The whisper of the water.
Majid Naficy
November 29, 2017
***
مجموعه "دل نوشته ها" درباره شعر و ادبیات فارسی در گپ و گفتی با هنرمندان معاصر است این برنامه با مجید نفیسی، شاعر کاری از: آرش راد و حمید مظفری

۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه

جهان بی مرز(بفارسی و انگلیسی): فرح نوتاش

جهان بی مرز

 فرح نوتاش
ما سربازان جهان بی مرزیم
                              و رهروان راه پیروزی   
آن زمان که...
فریاد اعتراض جهانیان
 هجوم وحشیانۀ آمریکای بربر را
در 2003 به عراق ... منع می کرد
بوش بی گوش... نشنید و حمله کرد
و پس از کشتار و ویرانی
 ایجاد هرج و مرج  تا امروز
و کشیدن سطح رشد جامعه دوقرن به عقب
اساسنامه ای در خور
طرح های خانه برانداز آتی خود
مکتوب و مهر کرد
حال چگونه و چرا...
 این اساسنامۀ قانونی ست؟
این اساسنامه از بن ...
 انعکاس راستین قانون جنگل
شطرنجی کردن  
و تمام خود مختاری های با مهر آمریکا
اهرم سلطۀ جهان خواران است
و باور آن
تأیید حمله ... کشتار و قصاوت و غارت
قبول اربابی بربرهاست
و از عجایب عصر ما
 که آمریکای صهیونیست
 حال ... از پیروان لنین شده است!
از کی ...  دوستی گرگ و بره مقبول است؟           

ما  سربازان جهان بی مرزیم
                               و رهروان راه پیروزی
و شنا را ... در برکه و حوض نه
که بر امواج دریاهای آزاد می آموزیم
و تا زمانی که... امپریالیسم برای سلطه
جهان را خرد و کم زورو مطیع می خواهد
ما دفاع ازمرزهای جنوب را
دفاع از شرف وعزت انسان جنوب
و مبارزه علیه بردگیش
و اربابی بربرها
می دانیم

ما سر بازان  جهان بی مرز یم
                                و رهروان راه پیروزی
و روشن است
که آمریکای صهیونیست
سپاه اوجالان را
بی اوجالان می خواهد
او فتنه است ... نه فکر رهایی کورد
 او در پی سرباز مفت
در پی کاشتن تخم جنگهای صد ساله
و خدمت به کارخانه داران سلاح سازی آمریکا
و برداشت صد در صد

ما سربازان جهان بی مرزیم
                              و رهروان راه پیروزی
و جهان را در صلح و آرامش
عاری از هر گونه تسلیحات هسته ای
یاغیر هسته ای می خواهیم
لیک.... آنگاه که امپریالیسم
با تکیه بر سلاح  هسته ای اش
جهان را به زیر سلطه می خواهد
ما نیز ... تجهیز به سلاح های هسته ای
و انواع غیر هسته ای را
در دفاع از مردمان جنوب
با رد قوانین امپریالیستی
حق بی چون و چرای خویش می دانیم

ما سربازان جهان بی مرز یم
                           و رهروان راه پیروزی
و برای مرزهایی از جنس
عطر و رنگ گل سرخ می جنگیم
و مردمان زمین را
با قطع نظر از هر جنس و نژاد...
شمال یا که جنوب
 یک خانواده... می دانیم
و می تپد نبض بر جدار رگهامان
در حمایت از تمام کودکان زمین
و آفتاب بی غروب خوشبختی ما
در عشق بی حصار ماست

ما سربازان جهان بی مرزیم
                          و رهراوان راه پیروزی
و زمین را
در صلح و عشق وآرامش
آرزومندیم
لیک... مادامیکه هیولا جان دارد
و کارش آشوب جهان
برای نابودی آن
سوار بر مرکب امید... چهار نعل
 به پیش می تازیم
گر چه میدان عمل... ظاهرا
بی سر و سامان است
لیک بزودی ما همگی... زیر یک پرچم
گرد خواهیم آمد
 و حصار هایی از جنس نور و بلور
 اتحاد ما را رقم خواهد زد
حصار های حذر
حذر از التقاط ...
حذر از راه کارهای صورتی بجای سرخ
حذر از ... نوشدارو...
ز دستان بخون آلوده
حذر از ... توجیه وسیله برای هدف
حذراز نادیده انگاران خط خطا- قرمز
و فرار ... از انتقاد ز خود
حذر از آش با سنگ ریزه و بال مگس
بجای آش عدس
حذر از زندگی  به سیاق کلاغ
حذر از آنچه که نیست ... در شأن عقاب
عقاب ...  انسان طراز نوین
انسان زیرو رویی و تغییر
با نگاهی تند و هشیار... علیه هر تبعیض
با عشق بی مرز به خانوادۀ واحد انسان ها
غالب شده برخود وغریزهای تن ...همه جان
گسسته  خویش از بند های هر گونه بردگی
ستون بودش اراده ... ایستاده چو سرو بلند
آراسته ذات خود... با درشترین دانه های گوهر
آگاهی و هوشیاری
پاکی و پویای
رها از حسادت و بد خواهی
مدافع حق وشرف و حرمت انسانی
بیگانه با دروغ و ریا
زلال وشجاع
فائق بر ترس های حقارت بار حفظ " من "
نه ساکت در برابر ظالم
قامتش ورزیده پاک زیبا
و لبخندش برآمده از تلالوی خورشید درون
اولین گام اتحاد ما
انتقاد از خویش است
الویت به راه پیروزی ... بجای من
و صد البته...
انتقاد از خود ... برای لوطی
با سبیل های چرب با دمبه
افت دارد!
ولی برای انسان زیبای طراز نوین
انتقاد ازخود... تراش الماس وجود
حلقۀ نیرو و اتحاد ...
حلقۀ زیرو رویی و تغییر
حلقۀ خلوص و صفا
وفرهنگی بس زیبا

ما سربازان جهان بی مرزیم
                             و رهروان راه پیروزی
ومی لرزاند
هستی جهان خواران
تصور اتحاد ما
ازین رو ... به روز می کند او
سلاح تفرقه
...
و نفرت خالص ما...
از تمام فریبکاران انحراف...
دزدان رأفت و فکر مردم  زحمتکش و کار
صیقل سلاح ما

فرح نوتاش
وین  17 نوامبر 2017
کتاب شعر 7
www.farah-notash.com


***
This poem is dedicated to all those who
cleaned Syria of the Islamist US army
                                                                        Farah Notash

The Borderless World

                                                  and wayfarers of a victorious way
At the time when
the people of the world
in 2003…were protesting against
the US savage attack on Iraq…
earless Bush…never heard and attacked
after massacre… destruction
applied chaos…running till today
and reversed level of social progress
                                        two centuries back
a constitution fit for…    
the US’ further destructive plans
was written and stamped
now…
why … and how
is this constitution legal?
this constitution … an entire reflection
of the law of the jungle…
and US division of lands
and referendum to be US colony
are levers for future domination
believing them… is accepting
attacks… massacre… brutality… plunder
and agreeing to
the lordship of savages

and … wonder of our time
that the Zionist USA and its secret supports
now have become Lenin’s followers!
since when …
is friendship of wolf and lamb… believable!

                                                  and wayfarers of a victorious way
and learn to swim
not in ponds and pools
but on the waves of free sees
and while imperialism for domination
wants the world … in small powerless
obedient divisions…
defending the borders of the South
for us… is defending the honour and dignity
of the people of the South
and is a fight against its slavery…
and lordship of the barbarous savages

                                                  and wayfarers of a victorious way
and it is clear…
that the Zionist USA
wants Öcalan’s army
without Öcalan…
hypocrites …
not for freedom of the Kurds
it is after free of charge soldiers
and is planting seeds
for century-long wars
to serve its weapons factory owners
and have total harvest

We are soldiers of a borderless world
                                                  and wayfarers of a victorious way
and we want the world
in peace and tranquillity
a world without nuclear
or nonnuclear weapons
but as long as imperialism 
dominates the world…
relying on its…nuclear weapons
we consider the rights of people of the south
refusing imperialists law
to defend themselves
get equipped … with all sorts of
nuclear and non-nuclear weapons

                                                  and wayfarers of a victorious way
and we fight for borders
with colours and scent of the red roses
and consider the world’s people
one family… regardless of
sex and race… north or south …
our pulse beats in our vessels
for supporting all the world’s children
and our luckiness… with no sunset
is for our borderless love

We are soldiers of a borderless world
                                                  and wayfarers of a victorious way
and we long for global
peace and tranquillity
but… so long as the monster lives
and is busy … rioting in the world
for its extinction
we trot hopefully ahead
although the scene of action
seems chaotic
but … we will all gather soon
under one flag
and fences… with qualities of
light and crystals
will create our unity
                          fences of avoidance
avoidance of mixed theories
avoidance of pink ways of doing instead red
avoidance of taking any cure
                                   from hands …covered on blood
avoidance of ends justifying means
avoidance of ignoring the red lines
                                   and running away from self-criticism
avoidance of soup with pebbles and flies
                                   instead of real lentil soup
avoidance of living like Crow
avoidance of anything… not worthy of an Eagle
The Eagle… the new high-level human
human of upheavals and changes
with a sharp look and aware… against every discrimination
with a borderless love for the unique human family
with domination over self and body instinct
self-freed from all kinds of addictions
broken chains of slavery
the pillar of his being …will power
standing tall…as pir tree
essence adorned
with most precious gems
awareness…consciousness
pious…dynamism
free from ill will and jealousy
defender of human honour and dignity
not silent against oppressors
brave defender
conquered inferior fears of protecting the ego
clear
alien to lies and hypocrisy
with clean fit beautiful stature
and a smile rising from   an inner shining sun

the first step for our unity
is self-criticism
but of course
that is a fall…
for a lumpen-looti
greased moustache …with sheep tail fat
but for the beautiful… new high-level human
is a diamond cut of his essence 
a ring of power and unity
a ring of upheavals and changes
a ring of purity …serenity… affection
and is a beautiful culture

We are soldiers of a borderless world
                                                  and wayfarers of a victorious way
and imagination of our unity
sends shivers down
to the existence of imperialists
so… they update their weapon of disunity
….
and our pure hatred
against deceivers of diversion
the thieves of thought and affection
of labourers and workers
is the polish of our weapons


 Farah Notash
Vienna 24.11.2017
Poem book 8
www.farah-notash.com


۱۳۹۶ آبان ۲۰, شنبه

نجوائی با محمود صالحی: بهنام چنگائی

محمودِ بی گناه، جانبازِ بی کار و بی پناه!
جای دریغ ندارد این حرمان، که قرآن بدستان
بسان دیو و دد و گرگان کشیده اند پوست ترا به زنجیر، با نام اسلام
و عزیمت نجات بخش ات لهیده است به زندان.
آنها، از داد ِ تو می هراسند، از استخوان های شکسته ات که کوس رسوائی آخوند را فریاد می زند می ترسند
زیرا: شکم خالی زن و بچه ات بر ناراستی ولایت گواهی می دهد.
 

نجوائی با محمود صالحی

بهنام چنگائی 
+
جانِ شیفه، محمود جان!
ای همتِ راه های کمرشکن فردا
ای مصممِ گرفتار در اعماق دردها
ای اسیر در سرزمین خداوارانِ بی وجدان
و ای به زنجیز کشیده شده، در آیه های ریاکاران
شرم بر ستم، شرار بر بی پناهی هایت و شرمساری نصیب دشمنان باد،
 ای وجدانِ آگاهِ انسان.
+
محمودِ بی گناه، جانبازِ بی کار و بی پناه!
جای دریغ ندارد این حرمان، که قرآن بدستان
بسان دیو و دد و گرگان کشیده اند پوست ترا به زنجیر، با نام اسلام
و عزیمت نجات بخش ات لهیده است به زندان.
آنها، از داد ِ تو می هراسند، از استخوان های شکسته ات که کوس رسوائی آخوند را فریاد می زند می ترسند
زیرا: شکم خالی زن و بچه ات بر ناراستی ولایت گواهی می دهد.
+
شگفتا، از غرورِ دست و دهان تهی تو
که چنین عرش و فرش آقا را به ترس سپرده
حسرتا، بر توان تو و آهنگ سفرِ تو
که با پیامِ پیامبرانه ی نان، بساط امامت را به لرز کشیده
رادِ مرد بیدار، شرافت انسانی چنین است و سزاوار تو.
بهنام چنگائی 20 آیان 1396

۱۳۹۶ آبان ۱۶, سه‌شنبه

صد سالگی: فرح نوتاش

صد سالگی

 فرح نوتاش
او زنده است
و نفس می کشد ... می بیند
می تپد قلبش ...
با ریتمی  هماهنگ  و قوی
در سینۀ تک تک عاشقان جهان

و وحشت از برخاستن یکبارۀ او
آرامش امپریالیست ها را
با قاطعیت
بر هم می زند

صد سال است که...
ازحضور او می ترسند و می لرزند...
و گواه این هراس مدام ...
این همه دسیسه  سازیشان

آنان نیز خوب می دانند
طلوع دوبارۀ این خورشید
حتمی ست
از این رو ... راضی به تعویق
و مدام در فکر دسیسه ای  تازه

نگاه کنید...
 چه زیباست قامت استوار او
و چه پرامید است نگاه او
و چه بی تردید
...
در خیزش دوباره اش...
 جهان به یک باره
زیرو رو خواهد شد
 دور نیست آن روز
و طلوع آفتاب اگر چه با تأخیر
ولی ...
حتمی و ناگزیر


فرح نوتاش
وین 7 نوامبر 2017
کتاب 7
www.farah-notash.com

تابلو از بوریس کوستودیف
موزۀ مرکزی تاریخ معاصر روسیه

۱۳۹۶ آبان ۱۰, چهارشنبه

اکتبر کبیر  تقدیم به لنین: ناهید مذکوری


 اکتبر کبیر   تقدیم به لنین




ناهید مذکوری
در بلندای کبیر اکتبر
توچگونه فرا خواندی
خیل ستارگان رنج و زحمت را
که هنوز هم می درخشند
در این زورق حیات؟
و چگونه رهروانت می گشایند
دریچه خورشید را
بر رنج دیدگان ظلم؟
و زنان سرود خوانان
شانه به شانه مردان
به پرواز در می آورند
پرندگان به منقارکشیده شاخه زیتون را؟
وبا خمیره عشق   باز میسازند
برجرثومه ناقوس شکستگان
   جنگ افروز
خانه صلح را؟  
ناهید مذکوری: 8 آبان 1396 برابر با 30.10.2017

۱۳۹۶ مهر ۱۹, چهارشنبه

خودکشی در زندان گوهردشت - به‌یاد جلیل شهبازی (بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی


خودکشی در زندان گوهردشت

به‌یاد جلیل شهبازی

مجید نفیسی
آنها لکه‌های خون تو را
از دستشویی زندان گوهردشت شسته‌اند
و پیکر نیمه‌جانت را
با هزاران قربانی تابستان شصت‌و‌هفت
در گورستانِ کُفرآباد چال کرده‌اند.
با این همه, هنوز من
آن شیشه‌ی شکسته را
در جسم و جان خود حس می‌کنم
وقتی بر آن شدی
به راهروی مرگ پا‌مگذاری
مبادا در برابرِ پرسش قاضی‌القضات
که "مرتدی یا مسلمان؟"
به چپ رَوی به قتلگاه
یا به راستِ زنده‌زار.
مجید نفیسی
بیست‌و‌نهم سپتامبر دوهزار‌و‌نه

Suicide at Gohardasht Prison


Suicide  at Gohardasht Prison
In Memory of Jalil Shahbazi
They have wiped off
The stains of your blood
From Gohardasht Prison’s lavatory
And have buried your body still alive
With thousands of summer ‘88 victims
In the Cemetery of the Infidels.*
But I still feel
That shard of glass
In my body and soul
When you decided not to step
Into the hallway of death
Lest faced with the question of a sharia judge:
“Are you an apostate or a Muslim?”
You turn left to the slaughter house
Or right to a miserable life.
Majid Naficy
September 12, 2009
* In summer 1988, ordered by Khomeini, thousands of political prisoners were secretly killed and buried in the Cemetery of the Infidels in Tehran and other places.
http://www.iroon.com/irtn/blog/11444/

۱۳۹۶ مهر ۱۵, شنبه

"گفت و گو": چند شعر از زهره مهرجو

"گفت و گو"

چند شعر از: زهره مهرجو
7 اکتبر 2017


«صدا»

گُل ها در سکوت شب
سایه ها را مانند ...
حیران و غریبه با خویش
در سکوت می نشینند
در سکوت، به یکدگر می نگرند
بی طراوت
و شرمسار از ناتوانی خود؛
در سکوت ...
اندک اندک، می پژمرند.

دریغا .. اندوهبار سرگذشتی ست
و چونان است
سرگذشت درختانِ جنگل ...
سرنوشت انسان نیز
در سکوت شب!

اما او که بیدار می ماند ...
برمی خیزد،
با سینه ای مملو از عشق به انسان
بدانسان که باید باشد! ...
می پذیرد فراز و نشیب راه را
رنج ها و شادی ها را، با هم

او که با آواز بلندش
سکوت شب را می شکند ...
می سازد از وجودش، چیزی بدیع
زندگی از او
از آنجا آغاز می شود! ...
و از آن روست؛ که هیچ چیز را
توان رویارویی با او نیست!

یگانه ترانه ای ست
که از خویش جان می بخشد،
تا در غیاب اش
واژه ها ...
همچنان طنین افکن اند.

*  *  *
اینک، شب
سکوت ... و سایه ها ...

گوش سپار ...
از اعماق
صدایی برمی خیزد!


«سرنوشت»

آب رودخانه را می سازد
گیاه جنگل را ...
و سنگ کوه را

سکوت شب را می سازد
شعله آتش را
و خورشید، پیدایش روز را ...

و انسان
سرنوشت خویش را می سازد!

بیا تا بنا کنیم
راهی نو،
و با ارزش نهادن بر توان خویش
در هر لحظه؛
حاکم بخت خود شویم ...
رها سازیم خویشتن را
از زندان خودستایی
گرفتار شدن
در چرخش مدام .. در توهٌم خورشید
و رخوت روزها
شب ها!


"گفت و گو"

– دختر زیبا ...
آزرده، همچون پرنده در کنج قفس!
اینچنین حسرتمند
به کجا چشم دوخته ای؟

– دلم از سیاهی گرفته،
می خواهم همره باد شوم
بروم به جستجوی ستاره ها ...

– نگاه کن!
می توان ستاره ها را
از همین گوشه شمرد ...
شرط اما؛ پاس داشتن فاصله هاست.

– نه، باید از حصار شب رها شوم!
پیش از سپیده دم
همسفر باد ... و پرندگان
تا بلندترین قلٌه ها خواهم پیمود ...
آنجا، که درخشش ستاره ها
چشم را خیره می سازد!

– دختر بادها ...
در کلام ات راستی موج می زند
ولی؛ راهی که برگزیده ای
سخت است و بی بازگشت ...
گرَت خیال روشنایی ست به سر
خورشید روزی، بیگمان ز پشت ابرها
برخواهد دمید!

بیا، چون ما
دمی محو افسون شب شو ...
ز اندیشۀ سفر کردن
حذر کن!

– از سفر کردن، چه هراسی مرا ...
اینجا که خطر در هر لحظه
بدین سان .. نزدیک است؟

غم من مخور، مهربان!
شوق رؤیت صبح
کار کردن ... و عشق ورزیدن،
ز سختی راهم بخواهند کاست.

–  به سلامت فرزند مهر
دلسپردۀ طوفان ...
مدح گل ها بدرقۀ راهت،
به ستاره ها که رسیدی
سلام ما را برسان!

– بدرود ای دوست
کلامم هدیه تو:
در تیره ترین لحظه ها ...
پرواز را به خاطر آر!


«پروانه»

پروانۀ کوچک
نرم و چابک ...
نگاهش نافذ،
بر بالهای سپیدش
نقش زده رنگین کمان.

می پرد شادمانه
بر فراز گل ها ...
گَهی می نشیند، بر شاخه ای نازک
و سپس .. بال می گشاید
می جهد، به شاخه ای دیگر.

می شناسد گُل ها را
با چهره هاشان
عطرهاشان
هستیِ کوتاهشان ...

دل نمی سپرد به گُلی یگانه
پروانه، مهر را .. برای همه می خواهد
سرور را .. در جمع می یابد!

شب هنگام، آرام ...
می نشیند به گوشه ای
و با نسیم، ز رؤیاهایش می گوید ...
تا سرانجام، خواب
مهلت از او برباید.

روز و شبها، اینچنین
در نگاهش منظری روشن
در وجودش میل پرواز ...
بی قرار است و شکیبا؛
راستی.. زیباست پروانه!
عاشق گلهاست
پروانه!


«مانا»

در اعماق شب
کسی سخن می گوید! ...

سخنی چون زمزمۀ آب،
آب شفاف و روان
که کف رودخانه ها را می شوید ...
و نرم نرمک
صخره ها را صیقل می دهد.

او از حقیقت می گوید؛
از تجارب شیرین و تلخ زندگی
از فراز و نشیب تاریخ ...
همچون آبِ زلال
که محیط را آینه ای ست ...
و از خویش
حیات می بخشد.

کلامی بر زبان دارد، او
پرنفوذ ...
خورشیدی؛ که همزاد روشنایی ست
و در نگاهش به هستی
«پرهیز» را، نمی شناسد
به پیش می راند ...
و مرزها را
در می نوردد!

*  *  *
کسی چیزی برای گفتن دارد ...

و دریغا، به ناگاه ..
دستانی در پی خاموشی اش
در اعماق شب! ...
و فرود آمدن دشنه ای ...
و تراوش خون، از گلویی سرخ
همچون فوَران شعله از قلۀ آتشفشانی
و اندک اندک
فروکش کردن اش ...

تا روزی، در گلوگاه تاریخ
باز شکوفان شود
فریادی گردد ...
و برخیزد!


*****