۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

جهان درخواب سنگین است . . .: برزین آذرمهر!

جهان درخواب سنگین است . . .















جهان خواران اغواگر


جها نی رابه خواب اندر فرو برده ،


کنون


درزیرچشم ما


بد ون هیچ ترسی گو یی از فردا



به هرسویی که می خواهند

می تازند


و بردار و ندا رمرد م بی‌چا ره ی هرسرزمینی


دست می یازند !

جنا یت می کنند


با دست‌های با لداری زآتش و پولا د


به غارت می برند


بود ونبود خلق‌ها را


درهمه عالم !

مبدل می کنند

شادی اندک را


به یک ماتم !

و می تازند


غول جنگ را

ا ندرحریم مردم بی‌چا ره‌ای که

دستشان دیگر


ازآن چیزی که روزی بود برروشان گشا د ه


ا ین چنین کوتاه ست !


پس ازلیبی که شد ویران


کنون برطبل جنگ تا زه‌ای هرروزمی کو بند !


رسیده نوبت سوریه ی سرگشته درآتش !


گراین هم بگذ رد بروفق امیا ل و مرادشا ن


هجو م آ رند این‌هاران گیتی


بی محابا


برسرایران !
و


اما


ما ؟


که این سان مانده خاموش ایم ،

ا گرتا فرصتی با قی ست ،


به این تهدید بنیان کن نیاند یشیم ؟


نبند یم راه را برسیل جاری شقا وت‌ها ،


که بنیان می کند درزیرنام» یاری»و


یا خدعه وارانه شعاری


چون » دفاع ا زحق وآ زاد ی»؟ !!!



نگیریم پرد ه گر ،

ازچهره ی د یوانی ملعونی که پنهانند


زیر آ ن ؟


نگردیم همچو سدی برهجوم سیل این فرهنگ پرنیر نگ ؟


چه خواهد ماند مان فردا، به رخ


جزسرخی یک شر م ؟


چه خو اهد ما ند مان فردا به جان


جزلکه ی یک ننگ ؟


برزین آذرمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر