تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
«زمانی که بهار»، از کنسرت آریا سایونما، هنرمند سوئدی – فنلاندی و میکیس تئودوراکیس در تروندهایم نروژ در سال ۱۹۹۳
زمانی که بهار
زمانی که بهار لبخند میزند
و تو جامه نو بر تن میکنی
و دستهای مرا میفشاری،
دوست دیرین من.
و ممکن است هیچکس در انتظار بازگشت تو نباشد
اما من ضربان قلب ترا احساس میکنم
و شکوفهای میشکفت
بر حافظه رسیده و تلخ تو.
هر قطار که در شب سوت میکشد
یا یک کشتی دور دست و غیرمنتظره
ترا خواهد آورد با جوانی ما
و رویاهای ما.
و ممکن است تو واقعاً هیچ چیز را فراموش نکردی
اما بازگشت همیشه از هر عزیز من و تو،
با ارزشتر است،
دوست دیرین من.
***
بهار میشود!
یکی دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز میکُنی
زمانه زیر و رو
زمینه پُرنگار میشود
زمین شکاف میخورد
به دشت سبزه میزند
هر آنچه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار میشود
به تاج کوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب میشود
دهانِ درهها پُر از سرود چشمه سار میشود
نسیم هرزهپو
ز روی لالههای کوه
کنار لانههای کبک
فراز خارهای هفترنگ
نفسزنان و خسته میرسد
غریق موج کشتزار میشود
در آسمان
گروه گلّههای ابر
ز هر کناره میرسد
به هر کرانه میدود
به روی جلگهها غبار میشود
در این بهار آه!
چه یادها
چه حرفهای ناتمام
دلِ پُر آرزو
چو شاخ پُرشکوفه باردار میشود
نگار من!
امید نوبهار من!
لبی به خنده باز کُن
ببین چگونه از گُلی
خزان باغ ما بهار میشود
سیاوش کسرایی
بهمن ۱۳۳۹
از مجموعه «خون سیاوش»
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4wm5s85m
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر