در كنار دریا مردی تنها ترومپت میزند و من نوای او را از گذرگاه ساحلی میشنوم:
"ترومپتزن! بس كن دمیدن در نای برنجینَت. بگذار امواج بجای ما سخن بگویند."
صبحِ كریسمس است. آفتاب دارد میدمد و مِه دارد فرو میریزد. در خانهها كودكان هنوز در خوابند و هدیههاشان زیر درختهای كریسمس دست نخورده باقی مانده اند."
اما سانتای بیخانه* بیاعتنا به من و موجها همچنان در نای خود میدمد.
At the seashore A man plays a trumpet alone And I hear his sound From the boardwalk:
“Trumpeter! Stop Blowing Into your brass pipe. Let the waves Talk on our behalf.”
It is Christmas morning. The sun is rising And the fog is burning. Children are still asleep in their homes And their gifts are intact Under Christmas trees.
But the homeless Santa Is still blowing into his pipe Oblivious to me and the waves.
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Background Briefing with Ian Masters: The White House Tells Israel That "Protecting Palestinian Civilians in Gaza is Both a Moral Duty and Strategic Imperative"
| Pope Francis Approves Blessing For Same-Sex Couples | Republicans Hold Biden Hostage With An Immigration Deal That Will Anger the Democratic Base
Panelists from Ukraine, Palestine, Israel, Iran, U.S. share intersectional feminist perspectives for building solidarity, ending racial, economic, and gender violence, and stopping colonial and imperialist wars
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Background Briefing with Ian Masters: Zelensky Tries to Break the Deadlock as Republicans Hold up Aid to Ukraine | How Putin is Determined to Win His War
On Ukraine | Musk Offers a Preview of the Media Landscape Ahead If Trump Were to Win
میخواستم درِ خانه باشم تا راه را بر تو ببندم پیش از اینکه آنرا بگشایی و به سوی شاهراهی برانی که ترا از آن بازگشتی نبود.
میخواستم درِ ماشین باشم و جاکلیدی هنوزآونگانش آینهای که راه بازگشت را نشان میداد و ترمز, ترمز, ترمز.
میخواستم این همه باشم و با این همه مرگت آهووی رمیدهای شد که از درون بوتهها خود را به لب جاده رساند و ترا به ژرفای دره کشاند.
هفتم ژانویه دوهزاروشش
https://iroon.com/irtn/blog/19873/fleeing-fawn/
***
Fleeing Fawn
Fleeing Fawn
By Majid Naficy
In Memory of John Connell
I wanted to be the front door And block your way out Before you opened the latch And drove toward a highway From which you had no return.
I wanted to be the car door, The swinging keyring, The mirror showing the way back And the brake, brake, brake.
I wanted to be all this, and yet Your death became a fleeing fawn Who had reached the edge of the road From behind bushes, And took you to the bottom of the valley.
January 7, 2006
***
لینکهای اشعار، کتابها و مقالههای مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina
Background Briefing with Ian Masters: The Casual Cruelty of the Recently Impeached Texas AG in Delaying a Life-Threatening Abortion | The Emerging Campaign
Issue of Dictatorship and What a Second Trump Term Could Look Like | Biden Vetoes a Ceasefire Sticking With Netanyahu Like VP Humphrey Stuck With LBJ in
(«)- سید عظیم شیروانی، یکی از چهرههای برجستۀ ادبیات سدۀ نوزدهم و یکی از پیروان سبک ادبی محمّد فضولی در ادبیات آذربایجان بشمار میرود.
سید عظیم شیروانی در روز ٩ ماه ژوئیۀ سال ۱٨٣۵، در یک خانوادۀ روحانی در شهر شماخی آذربایجان دیده به جهان گشود. پدرش محمّد، یکی از شخصیتهای سرشناس شهر بود. سید عظیم پدرش را در سنین کودکی از دست داد و پس از آن در نزد پدر بزرگ مادریش، ملا حسین بزرگ شد. پدر بزرگ او روحانی روستای یاقساق داغستان بود. سید عظیم در اثر زحمات زیاد پدر بزرگش زبانهای فارسی و عربی را یاد گرفت. او، تقریبا پس از ده سال زندگی در داغستان، به شماخی بازگشت و در این شهر به تحصیل در مکتب مشغول شد. در سال ۱٨۵۶، بقصد ادامۀ تحصیلات عالی روحانی به عراق رفت. ابتدا در نجف و بغداد، بعد هم به مکتب عالی روحانی شهر شام در سوریه وارد شد و در پایان تحصیل به شماخی برگشت. اما، هیچگاه به کار روحانیت نپرداخت. او در سال ۱٨۶٩، در شماخی مدرسۀ نظام جدید تأسیس کرد و تا پایان عمر نیز در همان مدرسه به تدریس پرداخت. در این مدرسه، زبانهای آذربایجانی و فارسی، تاریخ و جغرافیا، حساب و دروس دیگر تا مقطع ابتدائی تدریس میشد.
میرزا علی اکبر صابر،سلطان مجید غنیزاده و برخی دیگر از نویسندگان آذربایجان، تحصیل کردۀ مدرسۀ سید عظیم شیروانی بودند.
سید عظیم با تشکیل مجلس شعر «بیت الصفا» در منزل نزدیکترین دوستش محمّد صفا در شماخی، مدتی طولانی این مجلس را رهبری میکرد. این مجلس با مجالس شعر شهرهای دیگر آذربایجان رابطه تنگاتنگی برقرار کرده بود.
ارثیۀ بدیعی سید عظیم شیروانی بسیار غنی و همه سویه است. او، دو جلد کلیات به زبانهای آذربایجانی و فارسی از خود به یادگار گذاشته است. کلیات آذربایجانی او شامل سه بخش میباشد. بخش اول: قصیده، هجو، مکتوبات منظوم، ترجیعبند و ترکیببند، مخمّس، تخمیس، مسدّس، مستضاد و غیره بوده، بخش دوّم: غزل، رباعی، قطعه، بیت و فردها و بخش سوّم آثار او را حکایات منظوم تشکیل میدهد.
کلیات حجیمسید عظیم شیروانی به زبان فارسی را میرزا حبیب گردآوری کرده است. این کلیات عبارت است از چهار بخش: بخش اوّل- قصاید، بخش دوّم- غزلهایی در شأن عزاداری دینی، بخش سوّم- غزلیات عاشقانه و بخش چهارم- شامل ترجیعبند، ترکیببند، مخمّس، مسدّس، مثنوی و رباعیات میباشد.
تاریخ آغاز فعالیت خلاقانۀ سید عظیم شیروانی معلوم نیست. ترجمههای او از منابع شرقی، تجنیسها و نظیرههائی که بر اشعار سعدی، حافظ و فضولی نوشته، موجود است. اکثریت آثار شاعر را اشعاری تشکیل میدهند که بر اساس سبک غزلهای غنائی سروده شده است. شاعر، بیش از هزار بیت غزل به زبانهای فارسی و آذربایجانی سروده است. غزلیات اوا را میتوان به پنج قسم تقسیم کرد: اوّل- غزلهای عاشقانه، دوّم- غزلهائی در وصف می، سوّم- غزلهائی در ردّ خرافات دینی و روحانیت، چهارم- غزلیاتی که در شأن دوستان نزدیک و معاصران خود سروده است و پنجم- غزلهائی با مضمون دینی و فلسفی.
غزلیات عاشقانۀ شاعر نسبت به دیگر اشعارش بسیار بیشتر است. سید عظیم با این غزلهایش به محمد فضولی میپیوندد و خود را بعنوان ادامهدهندۀ ماهر راه او مینمایاند.
شیروانی با اشعار دارای مضمون دینی و عرفانی خود، واقعیت زیبائی، عشق و محبت را ترنم میکند.
مرحلۀ دوّم خلاقیت شاعر، با اشعار طنز انتقادی و روشنگرانۀ او آغاز میشود که از این زمان به بعد، واقعگرائی در صناعت او برتری مییابد. در گذار او به عرصۀ خلاقیت شعر واقعگرایانه، روزنامههای «اکینچی» (برزگر) و «کشکول» نقش مهمی ایفاء کردند. بخصوص، تحت تأثیر «اکینچی»، شاعر به یک سری مسائل ضروری علاقمند گردید.
روزنامۀ «اکینچی»، نخستین روزنامۀ آذربایجان با مدیریت حسن بیک زردابی، یک کرسی خطابه برای این شاعر روشنگر بود. او خلق را به بیداری از خواب غفلت و جهالت فرامیخواند.
حکایات منظوم، در مجموعۀ صناعت شاعر جایگاه خاصی را احراز میکنند. سید عظیم بیش از یکصد حکایت کوتاه و بلند نوشته است، که بخشی از آنها را از کلاسیکهای آذربایجان و ایران ترجمه و اقتباس کرده است. شیروانی روی داستانها و روایات منابع مختلف دو باره کار کرده و آنها را با مسائل زندگی معاصر انطباق داده است. این داستانهای منظوم که در رابطه با مسائل مملکت و رعیت، خلق و معیشت تحریر شده، مضمون آموزشی- تربیتی داشته، به سبک مثنوی و دارای قافیۀ زوج میباشند.
سید عظیم یکی از بزرگترین طنزپردازانی بود که راه قاسم بیک ذاکر و میرزا فتحعلی آخوندوف را تداوم بخشید.
نوشتههای طنز او در سالهای ٨۰- ۷۰ قرن نوزدهم، سبک طنزپردازی را به سطح عالی ارتقاء داد. موهومات دینی، روحانیت مرتجع، بیکها و خوانین، حاکمان و قاضیان طفیلی، در یک کلام، پس ماندههای جامعه کهنه، هدف اصلی اشعار طنزسید عظیم بودند.
سید عظیم باطنزهای «کؤپهیه احسان» (احسان به سگ)، «قارینقولو آباد» (شکمو آباد)، «دهلی شیطان» (شیطونه میگه) و طنزهای دیگر، شخصیت روحانیون دو رو را که حرف و عملشان بر هم منطبقنیست،هدف انتقادهای خود قرار داده است. با طنز «خان و دهقان»، از یک سو سلطۀ مناسبات فئودالی مردسالارانه بر جامعه و سادهلوحی دهقانان را که در شرایط سخت استثمار زندگی میکردند، از دیگر سوی، نگاه تحقیرآمیز و از بالا به پائین اشرافیت محلی به دهقان را به زیر آتش انتقادهای خود گرفته است.
خلاقیت سید عظیم شیروانی در تاریخ ادبیات قرن نوزدهم آذربایجان جایگاه افتخارآمیزی احراز میکند. آثار وی را هر چند جاهلان زمان او درک نمیکردند، اما، آنها در نزد روشنفکران و آگاهان زمان، از احترام و ارزش والائی برخوردار بودند.
سید عظیم بعنوان یک معلم روشنفکر، همیشه مورد نفرت افراد و دستجات جاهل بود. خبرچینها گزارشهای متعددی برعلیه او نوشته و به والی قفقاز میفرستادند. خوشبختانه، در روز ٢٢ ماه مه سال ۱٨٨۷، مأموریت رسیدگی به این گزارشها به یک شخصیت بزرگمنش، حسین افندی غایباوف محول شد. او، بعد از تحقیق و بررسیهای مقتضی، به تفلیس بازگشت و گزارشی دایر بر اعطای مدال به سید عظیم تنظیم نمود. بدنبال آن، بمنظور اگاهی عموم، فرمان امپراطور تزار، مندرج در «پراویتلستوننی وستنیک» (خبرنامه دولتی)، در شماره ۱۵ ژانویه سال ۱٨٨٨ روزنامۀ «قفقاز» مجددا درج گردید. در متن فرمان چنین آمده بود: «بفرمان حکومت تزار، سید عظیم شیروانی بخاطر مساعی خود، بدریافت مدال نقره مفتخر میگردد».سید عظیم در تاریخ۱۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ مدال را اخذ کرد. این خبر، حسادتروحانیونمرتجع را تشدید نمود و آنها ۱۰روز بعد، روشنفکر زمان را در حین خروج از مسجد با یک ازدحام ساختگی، در زیر دست و پا کشتند. بدین ترتیب، در ٢۰ ماه مه سال ۱٨٨٨ به زندگی پربار سیدعظیم پایان داده شد.
اشاره ــ از آنجائیکه داستان «احسان به سگ» را سید عظیم در قالب گفتگو سروده، بر این اساس، وزن، آهنگ، ردیف و قافیۀ شعری را نیز در برخی قسمتها بصورتهای متفاوت بیان نموده است.
ترجمه و تلخیص از: کتاب «چهرههای جاودانه ادبیات آذربایجان».
چرا ایمیلت را پاك كنم؟ این آخرین نشانیست كه از تو دارم . میگذارم شعرهای تازهام صندوق پیامهایت را پر كنند تا از سماجت من خسته شوی و از این خواب نابهنگام برخیزی و بیاد آوری روزی را كه در حیاط دبستان "نمونه" دست در دست راه میرفتیم و آن سه واژهی شیرین را بیواهمه بر زبان میآوردیم بیآنكه بدانیم كه فردا تنها طعمی تلخ در دهانمان بجا میماند.
Why should I delete your email? This is the last sign I have from you. I will let my new poems Fill up your inbox Until you become tired of my stubbornness And get up from this untimely sleep And remember that day On the grounds of Nemooneh Elementary School We walked together hand in hand And uttered fearlessly Those three sweet words Without knowing that tomorrow Only a bitter taste would remain in our mouths.
August 11, 2013
***
لینکهای اشعار، کتابها و مقالههای مجید نفیسی(بفارسی و انگلیسی)
1 Poem: Why Should I Delete Your Email? شعر: چرا ایمیلت را پاک کنم؟
For the First Anniversary of “Woman, Life, Freedom” Uprising in Iran Kerm Ketab Publication releases its first book in Persian: Dare to Think and the Jina