بخشی از سرودۀ ققنوس فی البداهه
آناهیتا اردوان
بامدادِ دوشنبه - ۷ فروردین ۱۴۰۲
کوهی
مقاوم مثل سنگ
سرفرازی مثل سرو
فراتر از ققنوسی
زلالی مثل آب
روئین تنی سبلان و دماوند ما
مقاومتر از کوهی،
ققنوسی،
در اندوه جان باختنِ قوی سپید رهبر و گیله سردار رهبر،
خلفِ شایستۀ ققنوس رهبر و گیله سردار رهبر
به خاک می نشیند
و با عشق به هدفت
چون هفت موج
دوباره
برمی خیزد
چشمۀ خورشید در رگانت جاری ست
دیدگانت از جامۀ سحر نورانی ست
اینچنین است ققنوس ما
آری، آری،
فراتر از ققنوس است، ققنوس ما
و من و ما با ققنوس پیمان بسته ایم
کوهی، سرفرازی، سروی،
فراتر از ققنوسی،
زلالی، مثل آبی،
برفی، کوهی، زخمی، گوزن کوهی،
آزادی، آزادِ آزادی، سرو سرفرازی،
روئین تنی جانان من، جانان من، جانان من،
ققنوس زادۀ ققنوس پرور ما
سبلان و دماوندی،
برپاخیز ما، برپاخیز ما، برپاخیز ما،
ققنوسی، فراتری؛ ققنوس زادۀ ققنوس پروری
تیر پران، کمان و حلاوتِ جان در آتشم،
بین آبهای سیاه، در آتشی در آتشی،
پلنگ کوهی و شیر دشتی، کاربلدِ نفتی،
رهبری و راهبری، فدای تو هر نقابدارِ «حراف فرتوت و نادانی»،
هر سوسیال دمکراتی و کارگرگرای کودنِ منشوریِ صوری،
هر لیبرال و نئولیبرالی،
محافلِ زرد تهرانی،
کرمهایِ گفتاری، نوشتاریِ شبکه ها و روزنامه های سرمایه داریِ جمهوری اسلامی
هوشیار، هوشیار، در میانه میدان کار و کارزار، آن آبهای سیاه
زحمت و سود و سرمایه و کارگران، مزدوران حراست،
هوشیار، هوشیار کوهسار، کوهسار ما
آورندۀ من، آورندۀ من،
فاتح رفیعترین قله های کوهساران ما،
کوتاه کنندۀ دست و آرزوی من،
این بهار، چمن و سرو و سمن، سوسن،
جان یاران و گلِ لادن فدای پیدا و ناپیدات باد
ققنوس تبار، بهار سُرخی،
فاتح قله های برفخیزی،
رزمنده با مرگ، گشایندۀ زندگی،
شانه به شانه من، آورندۀ من،
پیوند دهندۀ دست و آرزوی دیرینۀ من،
در اندوه جان باختنِ قوی سپید رهبر و گیله سردار رهبر،
خلفِ شایستۀ ققنوس رهبر و گیله سردار رهبر
حالیا، گل افتابگردان ققنوسها،
در بند، در بند، در بند، این بهار،
آوخ در بند، در بند، آوخ در بند، در بند،
به خاک می نشینی برابر دیدگانم
در جنگ، در جنگ، تواری و جنگ،
برپا میخیزی برای دو سازو برگ، دو سازوبرگ،
قرص و محکم، محکم، محکم، مثل الوند مثل الوند
فراتر از سلف سرخت، گلبانگ آزادی زنی،
در کوهها، کولاک و برف و بهمن، هم آبهای سیاهِ بندر،
نفت، سود، کار و کارگر و زحمت،
چون هفت موج، برمی خیزی، جانان من، جانان من،
برپاخیز ما، برپاخیز ما
فاتح قله های برفخیز ما، خورشید سُرخ میادین نفتِ ما
چشمۀ خورشید در رگانت جاری
دیدگانت از جامۀ سحر نورانی، دانای ما،
کاربلد زیرکسازِ سازه ساز ما،
طراوت گل و بهار ما، بهار سرخ ما،
بدعتگذاری، سبلان و دماوند من،
سروبن ازاد من، جانان من، ققنوس ما، ققنوس ما
رفیق من، همگام من، همدوش من،
گلشن صدرِ ققنوس ما، آشیانِ من، آشیانِ من
سرو سهی، یارایِ من، رخشان چو ابر بهمنی،
خدنگِ پانزده خرداد منی، پانزده خرداد منی،
نکهتِ باروتِ گیسوان من، قامتت چو سرو بوستان،
لادن در جوارت اَپداد. اما، عین سلوان، عین سلوان
بدعتگذاری، مردِ کوهستان و نفتِ من،
ققنوس زاده ققنوس پرور ما،
خورشید سرخ طلای سیاه ما،
بی باک، هوشیار، هوشیار، هوشیار، بُران چو تیغ شمشیر
سازه کار، معمار، هوشیار، هوشیار، هوشیار،
سازه کار ما، پیش تاز، راه ساز، جانِ کارگران نفت ما،
کاردانِ و کارشناسِ طلای سیاه ما
فتح و ظفر و نصرت،
قرینِ دو ساز و برگ، ساز و برگمان باد
این بهار، چمن، سرو، سمن و سوسن و لادن
فدای پیدا و ناپیدایت باد
آری، آری،
فراتر از ققنوس است ققنوس ما
و من و ما با ققنوس پیمان بسته ایم
-----------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر