نمیخواهمت ای نفت!
مجید نفیسی
نمیخواهم
نمیخواهمت ای نفت!
دیرزمانی میپنداشتم
که تو بر سر من میسوزی
اینک میبینم
که من بر سر تو میسوزم.
نمیگویم که دلپذیر نیست
نشستن در کنار بخاری نفتی
و تماشای بارش برف
یا گوش دادن به تاپتاپ مکینهی آبی
در خلوت باغ.
با این همه، نمیخواهمت
ای اژدهای هفت سر!
هنوز از دهان تو
آتش به جان این وطن میریزد.
در مکتب تو آموختم که بیگاری کنم
تا خان ایل، خانزاده را به لندن بفرستد
و ارتش امپراتوری در جنوب
خواب عدالتخانه را از سرم بهدرکند.
در خیابانها خون من ریخته شد
تا جوهر قلمهایی شود
که قراردادهای جدید نفت را نوشتند.
دروازههای بزرگ تمدن
با کلید تو باز شد
و دجال زمان، امروز
بر خر زرین تو مهمیز میکشد.
تو این دولت را به عرش اعلی رساندی
تو چکمههای او را صیقل دادی
تو گرز هفتسر او را بالا بردی
و هر زمان که من خیز برداشتم
تا پائیناش کشم
تو زیر هیکل لرزانش
شمعک گذاشتی.
نه! نمیخواهم
نمیخواهمت ای نفت
ای شط خونین!
دیرزمانی میپنداشتم
که من از تو خون میگیرم
اینک میبینم
که تو از من خون میگیری.
هژدهم مه هزارونهصدوهشتادوهفت
***
I Do Not Want You, Petroleum
First well in Iran to hit oil in Masjed Soleiman on May 26, 1908
I Do Not Want You, Petroleum
by Majid Naficy
I don’t want
I don't want you, Petroleum!
For a long time,
I thought that you burnt for me.
Now I see that I am burning for you.
I'm not saying that it's not pleasant
Sitting near a kerosine heater
And watching the falling snow
Or listening to the sound of a water pump
In the confines of a farm.
And yet, I don’t want you,
Seven-headed dragon!
Fire still spews forth from your mouth
To the soul of my homeland.
In your school I learned servitude
So that the khan of the tribe
Could send his son to London .
The Imperial Army in the South
Forced me to abandon
The dream of a House of Justice.
On the street my blood was shed.
It turned into ink
For the pens which wrote
The new contracts of oil.
The Grand Gates of Civilization
Opened with your key.
Today the Antichrist gallops
On your golden donkey.
You lifted this state to a heavenly throne
You polished its boots to a sheen
You raised its seven-headed club
And whenever I jumped to pull it down
You supported its shaky body
With your sturdy beams.
No! I don't want!
I don't want you, Petroleum!
Oh, bloody stream!
For a long time,
I thought you gave me blood.
Now I see, you made me bleed.
May 18, 1987
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر