اشعار «گروپ هنری یوروم»: برگردان: بهرام رحمانی
یاد جانباختگان «گروپ هنری یوروم» و اِبرو تیمتیک را گرامی بداریم!
بهرام رحمانی
مثل یک بوسه گرم
مثل یک غنچه سرخ،
مثل یک پرچم خونین ظفر،
دل افراختهام را به تو میبخشم.
ناظم حکمت
هلین بولک ترانه - سرود «دستهای خلق» که او خود آن را در سال ۲۰۱۴ و در میان استقبال پرشکوه دهها هزار نفر خواند:
دستهای خلق!
با صدای هلین بولک
دستهای خلق!
قدرتمند است و گرم،
تنهای مجروح درآغوش گرم دستهای او جای خواهد گرفت،
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
دستهای خلق گرچه به زنجیر است و به بند
اما گلهای سرخ تنها نخواهند بود
دستهای خلق زندان را ویران خواهد ساخت
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
خلق خشمگین با مشتهای گره کرده
با نام عدالت ظلم را در هم خواهد کوبید
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
بخشی از سخنان «ابراهیم گوگچک» در یکی از کنسرت گروپ یوروم در استانبول.(از اعضای گروه یوروم که در پنجم مه به اعتصاب غذای ٣٢٣ روزه خود پایان داده بود ظهر روز پنجشنبه ۷ مه ۲۰۲۰ جان خود را از دست داد.)
ما خلقیم
میلیونها هستیم
خلق آناطولی هستیم
مادرمان یکیست و هم خواهر و برادریم
پیکار ما
برای نان
برای استقلال
برای پایان دادن به گرسنگی
به فقر پایان خواهیم داد
پیکار ما بر علیه استثمارگران
برای جانباختگان
برای عدالت
استقلالمان
همه جا
در همه چیز
و همه برابر متشکل خواهیم شد!
...
شعر یکی از آهنگهای گروه یوروم از آلبوم «طوفان تگرگ» شعر از ساواش اِزگی(آهنگ گفتوگویی است شعر یکی از آهنگهای گروه یوروم از آلبوم «طوفان تگرگ» شعر از ساواش اِزگی(آهنگ گفتوگویی است در یک کابین زندان بین یک مادر و فرزند زندانیاش)
چهقدر بدنت نحیف شده
که به اشکهام پناه بردی
عزیزکم دخترم،
اگر گرسنگی عمرت را بلعیده بیا شیرم را بنوش.
شعلههای سوزان
وجودت را توی سپیدی گیسوانت پنهان کردی؟
یا این که شبها خورشید در تو غروب میکند؟
نگران تن من که آب میشود نباش، آسمان را بر قامتم پوشیدم.
از غصه چهره در هم نکش مادرم، میدانی که بین ما رسم نیست جوانمردها بمیرند.
اگر رفتن شما آتش شود و بسوزاند مگر مادرها تمام میشوند؟
اگر مرگ گلها را بچیند هم، بذر گلها مگر تمام میشود؟
هلین بولک ترانه - سرود «دستهای خلق» که او خود آن را در سال ۲۰۱۴ و در میان استقبال پرشکوه دهها هزار نفر خواند:
دستهای خلق!
با صدای هلین بولک
دستهای خلق!
قدرتمند است و گرم،
تنهای مجروح درآغوش گرم دستهای او جای خواهد گرفت،
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
دستهای خلق گرچه به زنجیر است و به بند
اما گلهای سرخ تنها نخواهند بود
دستهای خلق زندان را ویران خواهد ساخت
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
خلق خشمگین با مشتهای گره کرده
با نام عدالت ظلم را در هم خواهد کوبید
در برگهای سپید و نانوشته تاریخ حک کنید،
پیکار ما، درمان درد ماست
یکی برای همه، همه برای یکی!
بخشی از سخنان «ابراهیم گوگچک» در یکی از کنسرت گروپ یوروم در استانبول.(از اعضای گروه یوروم که در پنجم مه به اعتصاب غذای ٣٢٣ روزه خود پایان داده بود ظهر روز پنجشنبه ۷ مه ۲۰۲۰ جان خود را از دست داد.)
ما خلقیم
میلیونها هستیم
خلق آناطولی هستیم
مادرمان یکیست و هم خواهر و برادریم
پیکار ما
برای نان
برای استقلال
برای پایان دادن به گرسنگی
به فقر پایان خواهیم داد
پیکار ما بر علیه استثمارگران
برای جانباختگان
برای عدالت
استقلالمان
همه جا
در همه چیز
و همه برابر متشکل خواهیم شد!
...
شعر یکی از آهنگهای گروه یوروم از آلبوم «طوفان تگرگ» شعر از ساواش اِزگی(آهنگ گفتوگویی است شعر یکی از آهنگهای گروه یوروم از آلبوم «طوفان تگرگ» شعر از ساواش اِزگی(آهنگ گفتوگویی است در یک کابین زندان بین یک مادر و فرزند زندانیاش)
چهقدر بدنت نحیف شده
که به اشکهام پناه بردی
عزیزکم دخترم،
اگر گرسنگی عمرت را بلعیده بیا شیرم را بنوش.
شعلههای سوزان
وجودت را توی سپیدی گیسوانت پنهان کردی؟
یا این که شبها خورشید در تو غروب میکند؟
نگران تن من که آب میشود نباش، آسمان را بر قامتم پوشیدم.
از غصه چهره در هم نکش مادرم، میدانی که بین ما رسم نیست جوانمردها بمیرند.
اگر رفتن شما آتش شود و بسوزاند مگر مادرها تمام میشوند؟
اگر مرگ گلها را بچیند هم، بذر گلها مگر تمام میشود؟
«این محله مال ماست»
شکست نخواهیم خورد؛
چرا که قلبمان به عشق خلق میتپد
اینجا میهن ماست؛
به کار عرق جبین جان بیوقفه در تکاپوییم برای تداوم حیات
پیش بهسوی باریکات
با اخگرانی از امید
و ستارهای سرخ بر پیشانیمان…
این محله مال ماست
به رزمتان سوگند که قاتلان را بخششی نخواهد بود
بکوب بر طبل «انقلاب»
بهخاطر جبهه نبرد
بزن به عشق خلق
بزن، بکوب، بدر…
بزن قاتلان را، بزن جلادان را، بزن مزدوران مزور را
هزاران درود بر تیرخوردهگان و مبارزان «قاضی»؛
هزاران درودشان باد…
شوراهای خلق حیات را انسجام میبخشند
پیشاهنگان سلحشور منادیان عدالتاند
ما خلق متشکلیم، محافظان محلات که بر فاشیسم فرمان ایست میدهیم!
دستهای خلق بزرگ و پر حرارت است
بدن زخمی را در قعر سیاه چالهای در آغوش خواهد گرفت
در صفحات سفید تاریخ یک بار دیگر بنویسید
مبارزه درمان دردهاست.
یکی برای همه، همه برای یکی.
دستهای بزرگ خلق در بند است
گل سرخش را تنها نخواهد گذاشت
او را از پشت میلههای زندان درخواهد آورد
در صفحات سفید تاریخ یک بار دیگر بنویسید
مبارزه درمان دردهاست.
یکی برای همه، همه برای یکی.
مشتهای بزرگ خلق خشمگین است
بهنام عدالت ظالمان را خواهد زد
در صفحات سفید تاریخ یک بار دیگر بنویسید
مبارزه درمان دردهاست.
یکی برای همه، همه برای یکی.
در صفحات سفید تاریخ یک بار دیگر بنویسید
مبارزه درمان دردهاست.
یکی برای همه، همه برای یکی.
ترانه «جمود»
بر سر کوههای سربلند آتشی برپاست
عاشقان در اطراف آن گرد آمدهاند
روزی میرسد که هرزگیها برملا شود
وقتی جمو رو به دشت سرازیر میشود
ای یار
با بره ستارهنشانش بر سر
و مسلسلش در دست
زدن به کوههای درسیم و ترانه خواندن، چه لذتی دارد
آه جمو جانم جمو
ابرها چون خبری خوش به روی دشت فرود میآیند
طوفانی در راه است
و در هیاهوی آن روز با شکوه
کودکان به رقص و پایکوبی صف خواهند کشید
آهنگ «اول ماه مه» از گروپ یوروم
اول ماه مه
روزها سپری میشوند با سرکوب، ظلم، و خون؛
نباید برای این تعدیها اجازه داد، استثمار باید متوقف شود؛
زندگی نوینی آغاز خواهد شد، در اینجا و در همه جا
اول مه، اول مه، بزرگداشت روز کارگران،
آنهایی که در راه درخشان انقلاب پیش میروند
خورشید نوینی از فراز قلههای بلند خود را نمایان خواهد کرد،
شادی زندگی در افق مبارزه خواهد رویید،
روزهای شاد زندگی در کشور من به یقین نمایان خواهند شد
اول مه، اول مه، بزرگداشت روز کارگران،
آنهایی که در راه درخشان انقلاب پیش میروند
نگذارید که مردم فریب خورده و ساکت بمانند،
به خلق آموزش دهید که برای احقاقِ حقوقِ خود باید پایداری کنند،
روزهای روشنتری در انتظارمان هست
اول مه، اول مه، بزرگداشت روز کارگران،
آنهایی که در راه درخشان انقلاب پیش می روند
صدای اعتراض ملتها زمین و آسمان را به لرزه دراورده،
مشت آهنین ملت چون پتکی سنگین فرود خواهد امد،
موجِ انقلاب دنیا را در بر خواهد گرفت
روزی خواهد امد که مستبدین از اجتماعات رانده شوند،
و مانند کاغذ پارهای بیارزش در طوفان انقلاب ناپدید گردند.
از عشق خالی
هنگامی که زندگی از هم دریده بود
تو را من
در بلندای یک باور یافتم
و در زیبایی یک نبرد
دل دادم...
پایان نیافته هنوز
ادامه دارد آن نبرد
و ادامه خواهد داشت
تا وقتی که روی زمین صورت زیبایِ عشق گردد!
ازعشق گفته بودند تمامیِ استادانِ زندگی
و با عشق دوست داشتنِ زیبایی را
و بهخاطرِ آن زیبایی
توانِ مبارزه کردن را
نگاه کن
در چهرهات شکوفههای بادام
و در گیسوانت بهار و خاکی که میخندد
این تویی؟ آن نبردی که من دوستش دارم؟
یا تویی، آن زیبایی نبردی که در پیش دارم؟
تو را من
در بلندای یک باور یافتم
و در زیبائی یک نبرد
دل دادم.
شاخههای تازهمان را هزار بار بریدند
هزار بار سخت بشکستند
باز شکوفه میدهیم و هنوز میوه میدهیم
هزار بار در بیم و هراس خفه کردند زمان را
هزار بار کشتند
... باز در زایشایم، باز شادی میکنیم
پایان نیافته هنوز
ادامه دارد آن نبرد
و ادامه خواهد داشت
تا وقتی که روی زمین صورت زیبای عشق گردد!
از پسِ اولین چشمهها که گذر میکردیم
گامهایمان، پاهای جاریِ آب میشدند
دستانمان، دستانِ سنگ و خاک
ما بیشمار میشدیم
در صبح گاهانی که تشنه باران بود
ما جمع میشدیم در برابر برجهایتان.
با بزرگداشتها
سرودها میخواندیم پیوسته همساز
همدل و همآواز
باهم رنگین میکردیم کوهها را و درمینوردیدیم آنها را
هنوز اینگونه به تاراج نرفته بود جوانیمان...
نه غروبِ آفتاب در سوگِ کشتهها
نه طلوع شفق در جشنِ نوزادهها
ای طبیعتی که
در دستی قابلهای برای تولد آوردهای
و در دستی دیگر گورکنی را پروراندهای
ندای ما تنها برای توست
زندگی میکنیم زیبائیت را
برای زنده ماندن...
پایان نیافته هنوز
ادامه دارد آن نبرد
و ادامه خواهد داشت
تا وقتی که روی زمین صورت زیبای عشق گردد!
سلطنتها و کاخها فرو میریزند
خونریزی تمام میشود روزی ظلم نیز میگذرد
بنفشهها شکوفه میدهند به رویمان
و یاسها نیز میخندند.
از پس این روزها
تنها آنهایی میمانند که راهیان فردا بودند
و آنانی که برای فرداها مقاومت کردند...
شعرها زاده خواهد شد در تداومشان
و احساسها دوباره خواهند بارید برایشان در دل شان
در دست نایافتنیترین نقطه رویاهایش خواهد بود.
ای آنانی که میگویید همه چیز تمام شده است
و ناامیدی را از بساط خوف، تغذیه میکنید
نه گلهایی که
در صحرا مقاومت میکنند
نه خشمهایی که
در شهرها بزرگتر میشوند
آنها هنوز وداع نکردهاند.
پایان نیافته هنوز
ادامه دارد آن نبرد
و ادامه خواهد داشت!
تا وقتی که روی زمین صورتِ زیبای عشق گردد!
۱۹۸۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر