۱۳۹۸ آذر ۶, چهارشنبه

اشعاری از دفتر شعر «شریان تابوت»: انور عباسی



اشعاری از دفتر شعر «شریان تابوت»: انور عباسی 

همسایە ها

زبان ترکی را دوست دارم
زمانی کە صدا زدە می شوم:
آرکاداش
فارسی را دوست دارم
زمانی کە بر دیوارها نوشتە باشند:
سلام غریبە
و عربی را...
عربی را می شناختم
کە هر صبح ''نور العین''اش می شدم
چنان کە هنگام وداع
عین هایش
کودکانی ترسیدە از تاریکی بودند
کە می گریستند.
با این حال مطمئن نیستم
اگر من بە آن ها بگویم: ''دراوسێکانم''[1]
هیچ دیوارشان دیگر بە من سلام بدهد
و همان آرکاداش را بشنوم
و نور العین را بشوم.
نور عینم، آرکاداش
دیوار همیشە هم بد نیست
بازهم بر دیوارها بنویس
سلام غریبە

[1] همسایه ‌هایم.
***


بی حسی
این فاجعە در مقیاس میلیونی هر روز تکرار می شود و تن تو را نمی لرزاند. تو سر شدە ای...

تو را سر کردە اند
و خاورمیانە را بدون بی حسی
جراحی می کنند
و ما کە فرار کردە ایم،
تولە های یک اصلاح نژادی گستردە ایم
ما کە همیشە یادمان خواهد ماند
اولین بلوند زندگی مان را
کی کردیم
ملاقات
کی کردیم شعرش
رمانتیک
بر کاغذهایی
کە باد آن ها را خواهد برد
کە او می کندمان
از پشت و رو، برانداز
شمارە مان می کند
و دادە هایی خواهیم شد
بر کاغذ بازی های بی پایان
در قعر.
ما تولە های اصلاح نژادی شدە
تنها فرقمان این است
کە سر نشدە ایم
هنوز علم آن قدر پیشرفت نکردە است
کە خواب دیدن را فراموش کنیم
و این وضع چندان پایدار نمی ‌ماند
''این تمدن بوی مردار می دهد...''[2]

اشاره به گفته مشهور هانا آرنت فیلسوف یهودی تبار: این تمدن بوی مردار می ‌دهد، وقت آن هست محترمانە ولی هرچه زودتر بە خاکش بسپاریم.
***


اقدام انقلابی
به دوست دوردستم آرمان میرزانژاد و شعر «ما جان باخته ایم... رفیقم» اش
شاید بهتر آن باشد
کە بپذیریم
ما دانندگانیم
بر سیلان پر شتاب برهوت سترگ
این کهکشان مسموم دور
شاید بهتر آن باشد
کە بپذیریم
ما باختەایم.
باختە هزاران
- ما کە زیستە ایم - سال
ما باخته هزارانیم سال
و بگذار این ناگوار مسحور کننده را
من زمزمه کنم:
با این وجود
ما هرگز به این خوبی نبوده ایم
کە اکنون.

خانە ای در کار نیست
سیب هم حقە ای رسانه‌ ایست
برای اثبات عمق سقوط
بر جاذبە کله ‌هایی
کە گمان می‌برند می ‌شود...
ولی نمی شود.

می دانم شاید بهتر آنست
کە بپذیریم ما باخته ‌ایم
ولی این آسان ترین کار
انتخاب دم مردن مان هم اگر باشد
پس آن همە شعر لجوج را
تو پاسخ خواهی گفتن؟
و رنج را از لذت تهی خواستن؟
ما حتا می توانیم/ باید ببالیم
بر این اقدام انقلابی
کە بر ضد زیست بوم خود
- کە گفتی پس‌آب کهکشانی دیگر است -
انجام می دهیم.
نپذیر شکست را
کە تنها بە پذیرفتن محقق می ‌شود
از همان ابتدا هم حقیقت را نسبتیدە بود/ ند
آن/ ها کە گویی می بازاند/ نند
بر پرتگاه کە از دور
تازیانەها را می شود دید
ریل هایی کە بر پوست زمین سفری دردناکند-
بە سفر فکر کن
این اقدام انقلابی
این ترور موقت رکود
بە هرحال از این ستون بە آن ستون هنوز
پیروزی یک امکان باید باشد
با این هیبت سربلند
باختن بە ما نمی آید رفیق
***


استخاره

برای تمام لحظات اضطراب آوری که کوردها هنگام بر ملا کردت هویت شان تجربه می کنند.

خواستم با همسایه تازمان آشنا شوم
زارا دستم را کشید:
اگر بپرسد کجایی هستی چه؟
ترس برم داشت
چرا به فکر خودم نرسید؟
اگر بگوید:
کشورت را روی نقشه نشانم بده؟
زانوهایم لرزید
گفتم:
استخاره بلدی بکنی؟

علاقه مندان می توانند این دفتر شعر را از کتاب و نشر ارزان تهیه کنند.

Kitab-I Arzan
Helsinforsgatan 15
164 78 Kista- Sweden
+46 8 752 77 09
info@arzan.se

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر