365 روز
از: اریش واینرت،(1890 – 1955)
365 صبح ها، با همان غصه ها
365 روزها، با همان رنج ها
365 شب ها، که آدم نمی خواد ازش سر بلند کنه،
و باز دوباره همون سئوال قدیمی:یکبار دیگر هم 365 روزها؟
365 روزها، با همان رنج ها
365 شب ها، که آدم نمی خواد ازش سر بلند کنه،
و باز دوباره همون سئوال قدیمی:یکبار دیگر هم 365 روزها؟
بله، رفقا! شاید باز سه بار،
شاید باز ده بار،
اما رفقا، دلسرد نشوید، دلسرد نشوید!در این 365 روزها،
ما از این بنای کهنه می شکنیم
دوباره یک سنگ بنای دیگر
شاید باز ده بار،
اما رفقا، دلسرد نشوید، دلسرد نشوید!در این 365 روزها،
ما از این بنای کهنه می شکنیم
دوباره یک سنگ بنای دیگر
این یعنی رفقا:
365 صبحها،
تو باید قلبت را با نفرت آماده کنی
365 روزها،
صدایت را بلند کنی، تا کسی دلسرد نشود.
365 شبها،
نیروها را جمع کنی برای آخرین نبرد،
چون خدایی برای انتقام وجود ندارد
انتقام، رفیق، کار توست!
365 صبحها،
تو باید قلبت را با نفرت آماده کنی
365 روزها،
صدایت را بلند کنی، تا کسی دلسرد نشود.
365 شبها،
نیروها را جمع کنی برای آخرین نبرد،
چون خدایی برای انتقام وجود ندارد
انتقام، رفیق، کار توست!
یک بار باز یک روز سال نویی خواهد آمد
آنگاه قلبت با یک ضربان آزادی خواهد تپید!
365 صبحها،
که دیگر در خدمت حاکمان نباشی
365 روزها،
بدون رنج های سخت زندان
365 شبها،
در شادی حقوق به دست آورده شده.
آنگاه قلبت با یک ضربان آزادی خواهد تپید!
365 صبحها،
که دیگر در خدمت حاکمان نباشی
365 روزها،
بدون رنج های سخت زندان
365 شبها،
در شادی حقوق به دست آورده شده.
آنگاه دست هایمان را در دنیا می گستریم
و در تمام سرزمین های آزاد شده
فرستنده ها پیام میدهند:رفقا، یک سال نو با خوشبختی!
و در تمام سرزمین های آزاد شده
فرستنده ها پیام میدهند:رفقا، یک سال نو با خوشبختی!
از اریش واینرت، شاعر کمونیست اتریشی- 1925
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر