دریافتی:
عادت ایرانی
مجید نفیسی
برای منصور خاکسار
برای منصور خاکسار
هنوز هم به عادتِ ایران
از کوچه های تنگ می گذرم
بر سرِ هر پیچ, پا سست میکنم
و از گوشه ی چشم به پشت مینگرم.
از کوچه های تنگ می گذرم
بر سرِ هر پیچ, پا سست میکنم
و از گوشه ی چشم به پشت مینگرم.
در پسِ دکلِ آشغالدانی ها
مردانِ نقابدار کمین کرده اند
و ناله ی دربندانِ زندان اوین
از دور شنیده می شود.
مردانِ نقابدار کمین کرده اند
و ناله ی دربندانِ زندان اوین
از دور شنیده می شود.
به سیمهای برق نگاه می کنم
که راهِ برون رفت را نشان می دهند.
نه! کوچه، بن بست نیست
و تنها همان سایه ی قدیمی
مرا دنبال می کند.
که راهِ برون رفت را نشان می دهند.
نه! کوچه، بن بست نیست
و تنها همان سایه ی قدیمی
مرا دنبال می کند.
مجید نفیسی
پنجم مارس ۱۹۹۳
پنجم مارس ۱۹۹۳
Iranian Habit
For Mansour Khaksar
As was my habit in Iran
I still pass through narrow alleys
And slow down at each turn
To look behind from the corner of my eye.
Men in masks are hidden
Behind tall trash cans
And moans of inmates of Evin Prison*
Are heard from far away.
I look up at utility lines
Which show me a way out.
No! It is not a blind alley
And only the same old shadow
Is chasing me.
Majid Naficy
March 5, 1993
* A notorious political prison in Tehran.
http://iroon.com/irtn/blog/8779/
Iranian Habit
For Mansour Khaksar
As was my habit in Iran
I still pass through narrow alleys
And slow down at each turn
To look behind from the corner of my eye.
Men in masks are hidden
Behind tall trash cans
And moans of inmates of Evin Prison*
Are heard from far away.
I look up at utility lines
Which show me a way out.
No! It is not a blind alley
And only the same old shadow
Is chasing me.
Majid Naficy
March 5, 1993
* A notorious political prison in Tehran.
http://iroon.com/irtn/blog/8779/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر