دریافتی:
پرولتاریا
شاهین نجفی
از رنجی خسته ام که ازان من نیست
بر خاکی نشسته ام که ازآن من نیست
با نامی زیسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که ازان من نیس
در انتظار طعم تلخ مک دونالد
پشت شیشه های فست فود در صفم
زیر شیر باز نفت شرکت توتال
لای چرخ های پورشه در کفم
خشکیده از برق رولکس تو
شاد از شادی قرص اکس تو
برف زیر چوب اسکی تو شمشکم
آب میشوم شرم کهریزکم
موش خیسو خسته از زجر جوب ها
دل خوشم به خرده خیرات خوب ها …..
پادویی پاره زیر پای بورسم
با فلک در فلاکت تو کورسم
ثبت شد در تناقض دوان ما
گور جد حرف ها پیام ما
از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام که ازان من نیست
با نامی زیسته ام که ازان من نیست
از دردی گریسته ام که ازان من نیست
توی جنگ له زیر چرخ تانک ها
در زمان صلح غرق قرض بانک ها
پول خردی در قعر جیب ها
یک چک مچاله دست نا نجیب ها
سود کارو بارو نبض کار خانه ام
حاشیه ترین محله آشیانه ام
پنج صبح روی دار کرد میشوم
با بلوچو و لر شکنجه خرد می شوم
ترک تورک تارک از زبان مادری
یک ارومیه نمک به زخم آذری
خون و رگ زیر پوست سفید تو
گور جد وعده ها وعیده تو
از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام که ازان من نیست
با نامی زیسته ام که ازان من نیست
از دردی گریسته ام که ازان من نیست
https://www.youtube.com/watch?v=1GAPulSeglI