۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

نام اين گُل چيست؟٬ به فارسی و انگلیسی: مجید نفیسی


نام اين گُل چيست؟

majidnaficy_260_2 (2)





مجید نفیسی

نام اين گُل چيست

و چه كسي آن را

كنارِ راه كاشته است؟

هر روز كه در تاريكي بامداد

از كنار آن مي گذرم

سرآستينم به بوي خوشش

چنان آغشته مي شود

كه تا مدتي آن را

چون دستَنبويي مي بويم.

شگفت نيست كه پِچپِچَك ها

بر شاخه هاي پُرپيچش مي نشينند

و براي چشيدنِ شهدش

با يكديگر همچشمي مي كنند.

برخي مردم هم

مانند اين گُلَند

سالها پيش به آنها برخورده ام

اما يادشان هنوز

جانم را خوشبو مي كند

حتي اگر نامشان را

به ياد نياورم.

      11 مارس 2015


To see the Picture please click at:

http://www.iroon.com/irtn/blog/6580/
flower, bird

What Is the Name of This Flower?



            By Majid Naficy



What is the name of this flower

And who has planted it

By the walkway?



Every day in the darkness of dawn

When I pass by its side

My sleeve captures its fragrance

So much that for a while

I smell it like an exotic fruit.



It is no surprise that hummingbirds

Sit on its curly branches

And compete with one another

For the taste of its nectar.



Some people too

Are like this flower.

I met them years ago

But their memories

Still perfume my soul

Even though I cannot

Remember their names.



            March 11, 2015

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

خیمه‌ی خوف: عزیز میری

syria,motherchild
















خیمه‌ی خوف

نوشته‌ی عزیز میری
پاسی گذشته است از شب
و مادری هنوز بیدار است
زجه‌ی گرگ در پستوی کوچه‌های ده
بر رخوتم خیمه‌ی خوف زده است
مادر هنوز بیدار است
به قلیانی غم و درد را دود می‌کند
شب را تا صبح بیدار است
بیدار است
جیرجیرک هم شبانگاهان تا صبح گواه است
تا که مؤذن بر پشت بام بانگ بردارد
مادر باز بیدار است
من کودک زِ آن خیل کودکانم
که خرجینمان را نشانی از تفنگ نیست
ساچمه و باروت و تفنگ نزد خان و خانزادگان است
من کودک چگونه خوف کنم!
آنگاه که مادرم هر شب تا سحر بیدار است
من کودک چگونه خوف کنم!
آنگاه که مرا مادری زِ آن جمله شیر مادران است
بگذار بنالد آن گرگ
بگذار بغرّد تفنگ اندر کوچه‌ها
مرا بیمی نیست
وقتی مادران را همه غم کودکان است.

لینک منبع در وبلاگ گروهی حق نان:

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

شعری برای یمن: فینیان کانینگهام٬ برگردان: آمادور نویدی

شعری برای یمن

 Finian Cunningham-big










سروده: فینیان کانینگهام

برگردان: آمادور نویدی

 13940119000129_PhotoI








چه بر سر جهان آمده ست؟
چه اتفاقی افتاده ست؟
زمانی که کودکان را هر روز می کشند
 و کل جهان بی اعتناست

جهان را چه می شود؟
چه اتفاقی افتاده ست؟
زمانی که شاه و رئیس جمهور می گویند حق با آنهاست
 و فقرا را شب و روز بمباران می کنند

چه به روز دنیا آمده است؟
دنیا به چه روزی افتاده ست؟
و تمام جهان لعنتی  فقط ساکت ست
 و کل جهان لعنتی در برابر قدرت زور سر خم می کند

چه به روز دنیا آمده است؟
 دنیا به چه روزی افتاده ست؟
 وقتی که هر روز کودکان را می کشند
 و کل جهان  بی اعتنا ست

چه بر سر جهان آورده اند
بر جهان چه می گذرد
وقتی که هر روز کودکان را می کشند
و کل جهان چشم فرو می بندد
و تمام جهان بی اعتنا ست
و کل جهان روی برمی گرداند
و تمام جهان خاموش است
 04-01-2015UNICEF_Yemen

Song for Yemen 

By Finian Cunningham


?What's it coming to
?What's it coming to
When they kill children every day
And the whole world just looks away

?What's it coming to
?What's it coming to
When kings and presidents say they're right
To bomb the poor day and night

And the whole damn world just stays quiet
And the whole damn world bows to might is right

?What's it coming to
?What's it coming to
When they kill children every day
And the whole world just looks away

When they kill children every day
And the whole world just looks away
And the whole world just looks away
And the whole world just looks away

دروغ ِ کتیبه ها: جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)

دروغ  ِ کتیبه ها

barzin azarmehr!












جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)

دیوان ،
دندان به حلق  ِ خلق نهاده
                  گر گانه می درند،
هر چه زهر کجا
                   دُردانه می برند،

اما در کتیبه‌ها

با زر نوشته اند ،
               کاینان فرشته اند!
*
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۲, شنبه

چيستان٬ براي روز جهاني كارگر٬ به فارسی و انگلیسی: مجید نفیسی


چيستان

majid-nafisi-c[1]






مجید نفیسی

براي روز جهاني كارگر

ميوه نيستم كه بگندم
يا كالا كه بپوسم.
من آفريده ي كارِ خويشتنم.

مورچه نيستم كه به يك صف راه روم
يا كاربافك كه به تنهايي تار تَنم.
من آبستنِ جمعِ خويشتنم.

با اين همه، در محرابهاي پول
بر بتِ وارونه ي خويش نماز ميگذارم
و در بازارهاي كالا به زنبيل ميكشم
از بدنِ گرمِ تكه تكه شده ي خود.

حالا بگو كه كيستم
زنده يا مرده به چيستم؟
اين چيستانيست ساده و سمج
از پايِ كرسيِ شبِ يلدا.
آيا كار، نفرينِ آفريننده ي من است*
يا داستانِ آفرينشم؟

        4 ژانويه 1986

*- تورات، سِفر پيدايش 3:17-19



To see the picture please click at:
http://www.iroon.com/irtn/blog/6370/

A Riddle

By Majid Naficy

For International Workers’ Day

I am not a piece of fruit, rotting
Or a commodity in decay.
I am the creation of my own labor.

I am not an ant marching in single file
Or a spider webbing in solitude.
I am pregnant with my commonwealth.

And yet, in the temples of money
I kneel at my inverted idol
And in the markets of exchange
I carry a basket of my warm body
Cut in different shapes.

Now, can you tell me who I am
And what keeps me alive or rather dead?
This is a riddle, simple and stubborn
At a winter fire place.
Is labor the curse of my creator*
Or the story of my creation?

                        January 4, 1986

*- Genesis 3:17-19