به کودکان غزه و اشکلان
مجید نفیسی
همسایهی من دارد به مصر میرود
با سه نوهاش
که در اینجا به دنیا آمدهاند
از پدری فلسطینی و مادری اسرائیلی.
آنها میخواهند از تمساحان رودخانهی نیل دیدن کنند
که هر روز پس از چاشت نیمروزی
در ساحل پرریگ دراز میکشند
و دهانهایشان را ساعتها باز میگذارند
تا " مرغان سلیم"، ریزههای گوشت را
از لابلای دندانهای تیزشان پاک کنند،
و آنگاه پیش از بازگشت به آب
دهانهاشان را به آرامی میبندند
مبادا که مرغان مسواکگر
غافلگیر شوند.
من از این همه همزیستی در طبیعت
به وحشت میافتم
و بیاختیار فریاد میکشم:
همسایهی من! همسایهی خیالباف من!
نوههایت را به دور دامنت نگهدار
مبادا که تمساحان جنگی
زرهپوشهای خود را به جنبش درآورند
و مرغان آهنینبال
بر فراز سر آنها
خوشههای بمب بریزند.
هجدهم اوت دوهزارونه
https://iroon.com/irtn/blog/19783/to-the-children-of-gaza-and-ashkelon/
***
To the Children of Gaza and Ashkelon
To the Children of Gaza and Ashkelon
by Majid Naficy
My neighbor is going to Egypt
With her three grandchildren
Who were born here
Of a Palestinian father and an Israeli mother.
They want to visit the crocodiles of the Nile river
Who, everyday after lunch
Lie back on the pebbly shores
And leave their mouths open for hours
So their companion birds can clean
Their sharp teeth and gums,
And, before returning to the water,
Gently close their mouths
So as not to surprise
Their tooth-brushing plovers.
I panic from so much co-existence in nature
And unwillingly shout:
My neighbor! My fanciful neighbor!
Keep your grandchildren around your skirt
Lest the warring crocodiles
Roll their armored tanks
And the Iron-winged birds
Drop clusters of bombs
Over their heads.
August 18, 2009