سرود پنهان
فرح نوتاش
در کنارم بمان ای راز نهفته
در کنارم بمان ... ای کلاف دردهای نگفته
در کنارم بمان ... ای مرد
می شناسم تورا به کار
تورا در لحظه های سرد زمستان
تو را در رگبار تگرگ و در باران
تورا در شرجی تب دار وخوشه چینی خرما
تورا در نفیر بی سرو سامانی ودر گرما
تو را در طوفان ... سید ماهی و صدف ... در ته دریا
تو را غرق در اندوه خاطرات یک رویا
تو را در سایۀ سرووار یک فریاد
تو را در عصیان ... به آنچه دادمان بر باد
تو را در اوج معضلات لاینحل
تو را در میانبرهای کج و لایعقل
تورا در اعتصاب ...بستن لوله های نفت
تو را در خط مقدم آنچه که بر ما رفت
تو را در تنگنای فقر و در آزار
تو را در هجوم گرگ ها در بازار
تو را در تلاش در کنار کورۀ داغ
تو را در اضطراب نان و نور چراغ
تو را در بن بست استثمار و سگ هار
تو را در اعتراض به فشار استعمار
تو را در اعماق زندان های نمور
تو را پنجه در پنجه با سلطۀ زور
تو را که بره وار بردنت ... به مسلخ جنگ
تو را که در ازل ... مسلح به پارۀ سنگ
تو را در اخراج از کار و فضای مسموم بیکاری
تو را در قربانگاه اعتیاد ... پوچی و بیعاری
تو را خریدار... در دکان بی عشق یک هم آغوشی
تو را در فرار ز تلخی ها ... و ورطۀ فراموشی
تو را در به در... در گریز از جنگ و به جستجوی پناه
تو را در تحقیر و اسارت... تجاوز جانکاه
تو را در باور قوانینی که مالکت کرده
تو را در پذیرش سالاریت... که من برده
تو را ای مرد که صبور... بار غم برده
تو را که زخم کاری ... ز مالکان خورده
تو را که در راستای عدالت ... هنوز ایستاده
تورا که پرچم سرخ ... ز دستانت فرو نیافتاده
تو را ای سرود پنهان تلخی های کهن
تو را ای درخت غرور فراز رنج ومحن
تو را شناختم ای مرد کار... از ازل تا به کنون
تو را به بن بست ... و سرمایه مجهز به تازه فنون
زبان من قاصر از قصۀ غصه های تو در یاد
غصه هایی که عمر کوتاه تو می دهد بر باد
تو نیز مرا در یاب ... که مضروب تبعیضم
تو نیز مرا دریاب ... که چون تو ز رنج لبریزم
من و تو... بار باروت در انفجار غمیم
گر که در رد بطلان ها ... شانه بر شانۀ هم به نهیم
بن سرمایه ... ریشه های نوین دوانیده
بی حریم و هراس ... شاخ و برگ گسترانیده
گلویمان می فشارد ... دست جهانی استعمار
قلوبمان می فشارد ... پای آهنین استثمار
می گشاید هر دم به حیله دری ... امپراطور سرمایه
اهداف فرتوت... نقاب نو ... و وعده های بی مایه
گر نخیزیم به وحدت چپ به جهان
گر نجوییم ره پیوند از برون به نهان
بردگان فردا ... سپاه اضدادیم
حک بر سینه هایمان شماره ... اعدادیم
در کنارم بمان ... ای راز نهفته
در کنارم بمان ... ای کلاف دردهای نگفته
در کنارم بمان ... بمان ای مرد
فرح نوتاش
وین 8. 3. 2004
کتاب شعر فارسی 5
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر