آرزوی فراز
آرزوی فراز
ای باب زرنگار نجات کبير خلق
اعجاز انقلاب کليد است، باز شو!
افکندهای ز پشت گرانبار سلطنت
ارباب و خان به مزبله انداختی، دگر
ای ميهن خجستۀ من
زی فراز شو!
(به انقلاب بهمن)
در چارنعل بيمفزای يورشگران
بشکست استخوان تو،
در بند بندگی
پژمرده گشت جان تو
ای مادر! ای وطن!
داغ سرشک ماست عيان بر رخان تو
***
ای روح پر شکسته به خاکستر ملال
از آسمان روشن فردا گذر نما!
بس نيست موج خون؟
بس نيست سيل اشک؟
ای مزرع اميد، لب خشکتر نما!
***
دانم تراست دُرّ گرانمايه در صدف
و آغاز زايشی است.
اين فرصت عزيز مبادا کنی تلف!
***
ما را مجال صبر نماند و شکيب درد
اين کاروان که تشنه گرمای زندگی است
با زهره ره چگونه برد، و آن فروغ سرد؟
***
بنگر: شگرف رزم بزرگی است در جهان
خون میدود به خاک
بس رنجها که بهره رزمندگان پاک.
***
با انقلاب خويش
گرد حماسهگون شدهای، واندرين ستيز
پا هشتهای به پيش
***
اکنون که آفتاب وجودت نموده رخ
از زوزههای جوقه کفتارها مرم!
در رمز اتحاد علمهای سبز و سرخ
بشکن طلسم شوم «پرستندۀ درم»
***
بشکن طلسم را
که طلسمی شکستنی است،
ترديد نيست:
بند اسارت گسستنی است.
***
ای باب زرنگار نجات کبير خلق
اعجاز انقلاب کليد است، باز شو!
افکندهای ز پشت گرانبار سلطنت
ارباب و خان به مزبله انداختی، دگر
ای ميهن خجستۀ من
زی فراز شو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر