نشان کن که در جان، نگه داریش همان را که از خانه شد، ناپدید
جدایی زِ همبستگی، درد ِ ماست زمانی که بر طبل ِ خود می زنید
درد ِ ناپیوستگی
داریوش لعل ریاحی
در اندیشه ِ این جهانی که هست
به فردای ِ دنیا، ندارید دید
به نقشی که در خویش کوبید پا
فرامین ِ سر را، کجا می برید
گریبان ٍهر دزدی و اختلاس
سر انجام ِ آن، بر خودی ها رسید
بگویید نبض جهان دست کیست
نسیم ِ درش، از چه سو می وزید
و پان های ِ بی اصل ِ مزدور را
چرایی ِ من ها، بر این در کشید
فرامین ِ اکنون، چراهای ِ ماست
که خود کرده گانیم، در گاه ِ دید
نشان کن که در جان، نگه داریش
همان را که از خانه شد، ناپدید
جدایی زِ همبستگی، درد ِ ماست
زمانی که بر طبل ِ خود می زنید
داریوش لعل ریاحی
چهارم دی ماه ۱۳۹۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر