ما بینیازیم از سخنان پر طمطراق.
حقیقت واقعیت خواهد یافت.
نسل سپاسگزار امروزی،
همواره به یاد کمون خواهد بود.
قتل مجدد کمون
اِ. گ. آروتیونوف (E. G. Arutyunov)
http://www.sovross.ru/articles/1894/45780
برگردان: ا. م. شیری
https://eb1384.wordpress.com/2019/09/19
۲۸ شهریور- سنبله ١٣۹۸
۲٠ سپتامبر سال ١۹١۸، قتل بیرحمانه کمون دنیا، حتی جهان سرمایهداری را تکان داد.در دوره حاکمیت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در مرکز شهر باکو به افتخار آن میدانی ساخته شد و پیکر ۲۶ کمیسر در آنجا دفن گردید.
متعاقب آن، در همان میدان، مجموعۀ یادواره مشتمل بر تندیسهای متعدد که توسط مجسمهساز نامدار نامدار سرگئی مرکوراوف ساخته شد، نصب گردید.
اما در اوایل سالهای ۹٠، پس از تجزیه اتحاد شوروی، حاکمیت جدید برغم خواست کمونیستهای محلی بنای یادبود و تاریخی میدان را برچید. محل دفن پیکر کمیسرها برای من معلوم نیست. (هم اکنون یک توقفگاه خودرو در محل یادبود ۲۶ کمیسر باکو فعالیت میکند. هیئت تحریریه).
کمون
در آن روز پائیزی،
در صحرا،
در جایی در ۲٠۷ فرسنگی
در آتش نسوختهگان،
مصلوب نشدگان در انظار عمومی،
در هنگامه غروب،
مخفیانه تیرباران شدند.
شنهای صحرای قرهقوم به هوا برخاست.
باد خشک و سوزان نغمه «وداع» سر داد.
روح آنها
از تن پاره پارهشان به تیر زهرآگین،
در آسمانها به پرواز درآمد.
کمون به قتل رسید!
اما شرارههای درخشنده آن،
در هوای تاریک روشن آن روز،
مشعل آزادی و برادری را،
از آنجا، در قفقاز برافروخت.
دوباره پرچم آزادی به اهتزاز درآمد و
انسان فقیر به پا خاست.
صدای نعل پولادین اسبان بگوش رسید،
ارتش سرخ میآید- سلام!
زمان بیحقوقی گذشت!
دورۀ حاکمیت خلق فرارسید!
و اخلاف گذشتگان،
در سایۀ حاکمیت جدید،
خواندن و نوشتن،
شهرسازی و راهسازی،
آموخت!
در آن میدان دنج،
در سایه خنک درختان سرو،
همچو یک قلعه،
به افتخار کمون سرفراز،
یادواره بر پا شد.
آنجا، مکانی مقدس بود،
و مشعل جاوید در مقابل آن روشن!
جوانان در آستانۀ جشن عروسی،
دستههای گل به پای آن نثار میکردند.
اما ابر تیره نکبت،
آسمان میهن را فراگرفت،
و ستونی با شماره پنج از داخل،
راه تنفس آن را بست و خورد.
و هنگامی که میهن را مثله کردند،
همه انواع خائنان،
برگۀ عضویت خود را به کام آتش سپردند.
تمامی آرمانها مدفون گردید!
تهمت و افترا به تخت نشست.
نقاب از چهرهها فروافتاد!
و خرابکاران یادواره را برچیدند.
مقبرههای بتونی را در هم کوبیدند و
بقایای اجساد را تکه پاره نمودند.
آن کشتهها را،
مدیونان آنها،
دگر باره کشتند.
همان آهنگ غمانگیز،
که باد صحرایی
در آن روز پائیزی،
در آنجا، در ۲٠۷ فرسنگی،
زمزمه میکرد،
هنوز بگوش میرسد.
ما بینیازیم از سخنان پر طمطراق.
حقیقت واقعیت خواهد یافت.
نسل سپاسگزار امروزی،
همواره به یاد کمون خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر