عصیان دختری کوچک
مجید نفیسی
در ساعت هفت بامداد
وقتی از کنار خانهای سبز میگذرم
آبفشانی خودکار
به ناگاه درمیرود
و سراپای مرا خیس میکند.
وقتی از کنار خانهای سبز میگذرم
آبفشانی خودکار
به ناگاه درمیرود
و سراپای مرا خیس میکند.
از آن نمیگریزم
و میگذارم دانههای آب
با من سخن بگویند
از یک بعدازظهر گرم تابستان
که با دو برادرم
به حوض آب رفته بودیم
و خواهرم که اجازه نداشت
با ما به حوض بیاید
فواره را باز کرد
تا ما را غافلگیر کند.
و میگذارم دانههای آب
با من سخن بگویند
از یک بعدازظهر گرم تابستان
که با دو برادرم
به حوض آب رفته بودیم
و خواهرم که اجازه نداشت
با ما به حوض بیاید
فواره را باز کرد
تا ما را غافلگیر کند.
آبفشان بازیگوش
اندوهی نهفته دارد
و از عصیان دختری کوچک
سخن میگوید.
اندوهی نهفته دارد
و از عصیان دختری کوچک
سخن میگوید.
مجید نفیسی
دوم سپتامبر دوهزارونوزده
دوم سپتامبر دوهزارونوزده
***
A Little Girl’s Rebellion
A Little Girl’s Rebellion
At seven o’clock in the morning
As I pass by a green house
An automatic sprinkler
Suddenly goes off
And wets me head to toe.
I do not run from it
But let the drops of water
Speak to me
Of a hot summer afternoon
When my two brothers and I
Went to the swimming pool
And my sister who was not allowed
To swim with us
Turned on the fountain
To take us by surprise.
But let the drops of water
Speak to me
Of a hot summer afternoon
When my two brothers and I
Went to the swimming pool
And my sister who was not allowed
To swim with us
Turned on the fountain
To take us by surprise.
The playful sprinkler
Has a hidden sorrow
And speaks of a little girl’s rebellion.
Has a hidden sorrow
And speaks of a little girl’s rebellion.
Majid Naficy
September 2nd, 2019
https://iroon.com/irtn/blog/14306/a-little-girl-s-rebellion/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر