از امروز گفتن وُ
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما میخواهیم
از امروز و از اندوهِ آدمی بگوییم
و غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.
«کلمات نجات»
میتوانستم شاعری باشمولگردِ قمارخانههای بوینس آیرس
… مَحفِل نشینِ خواب و زن و امضاء وُ
اعتیاد.
نوحه سرایِ گذشتههای مُرده
گذشتههای دور
گذشتههای گیج.
اما تا کی… ؟
از امروز گفتن وُ
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما میخواهیم
از امروز و از اندوهِ آدمی بگوییم
و غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.
میتوانستم شاعری باشم
بی درد، پُرافاده، خودپسند،
پردهبردارِ پتیارگانی
که بر ستمدیدگانِ ترس خورده
حکومت میکنند.
میدانم!
گلوله را با کلمه مینویسند،
اما وقتی که از کلمات
شَقیترین گلولهها را میسازند،
چاره چریکی چون من چیست؟
کلمات
راهگشایِ آگاهیِ آدمیست
و ما نیز
سرانجام
بر سرِ معنایِ زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه، کلمه نجات!
مردم
ترانهای از این دست میطلبند.
«ارنستو چه گوارا »/سیروس کار فیس بوک
تولد انقلابیترین انسان تاریخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر