۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

يادت بخير آبادان: ناشناس

يادت بخير شهرمون ...
يادتون بخير بچه ها ...
يادتون گرامي دوستاني كه از پيش ما رفتيد ...
يادت بخير آبادان ...
يادت بخير آبادان ...
يادت بخير آبادان 
 
روز عيد بود رفتم شهر يه دوري بزنم
خلاف عيدهاي سالهاي قديم شهر خيلي خلوت بود
از چهار راه اميري رد شدم
كسي نبود كه لااقل يه بوق بزنم
تا جاسم برادرم خوشحال بشه
اما حيف كه جاسم هم رفته بود
دم در ورودي بازار كويتي ها هم ديگه صف دراز نبود
هر دو كفاشي ها چهار راه اميري هم بسته بودند
كه لااقل كفشي واكس بزنيم 
و بحث فوتبال كارگر و شاهين كنيم
هوشنگ كوهستاني بدون واكس زدن كفشهاش رفته بود
به قهوه خانه امير سري زدم
شايد محمود سعي الدين و شهيد مرادان و اسماعيل روداني و ديگران را ببينم
شايد هم يعقوب بني سعدون، محسن حسين پور دواني و يا بچه هاي ديگه 
حتى حاجي بهروز فر و هرمز بايرام و كنعان زمان هم نبودند،
كسي اونجا نبود و قهوه خونه بسته بود
نميدونم چرا سينما ركس هم تعطيل بود
شايد هم "گوزنها" شاخشون شكسته 
واز اونجا رفته بودند
با وجود غم سنگين روز عيد و شهر خلوت
هوس بستني كردم
ولي بستني فتاحي هم بسته بود
شكرچيان و باقلواي آقا رضا هم بسته بودند 
گفتم برم سينما نياگارا و فيلم "دكتر ژيواگو" را ببينم
ولي يوري ديوانه وار رفته به سيبري بدنبال لارا 
وسينما هم تا بازگشت يوري تعطيل شده بود
خواستم برم كت و شلوارم را از خياطي ظفر بگيرم
اون هم بسته بود 
شنيدم حسن لارستاني و ايرج گودرزي و حسن كاسب
ميخوان برن سينما خورشيد
گفتم من هم برم با بچه ها سينما
فيلم "شكوه علفزار" را ببينيم
اما وقتي رسيدم، سينما و بچه ها و علفزاري نبود
كه شكوهي باشه،
گفتم حالا كه كسي نيست بزار برم سلموني
رفتم بالا، ارايشگاه پوپك بودش
اما عزيز و حبيب و تقي نبودند
متاسفانه ابوالقاسم پرمه هم زير سينما شيرين نبودش
كه اخرين صفحه برنامه گلهاي حميرا را ازش بخرم
تو راه سري به سينما شيرين زدم 
گفتم شايد فيلم "شبهاي لبنان" را اورده
ولي متاسفانه سينمايي نبود
كه شبهاي لبنان يا ابادان را نشون بده
حتى "حنون" ماشين پا هم نبودش
كه موشك كاغذي هوا كنه تا بالاي سينما شيرين
نميدونم چرا حتى قنادي نگرو هم بسته بود
گفتم حالا كه اينقدر بد شانسم 
برم بليط بخت ازمايي بخرم "شايد ببرم"
ولي اونكه داد ميزد "بخريد شايد ببريد"
هم از اونجا رفته بود
بعدش اون قدر از در كليساي ارامنه 
و حموم جرمن رد شدم
كه شايد لاقل فاطي گدا يا آق بابا را ببينم
اونها هم از اون جا رفته بودند
جمعه هم نبود كه برم سينما تاج اگه راهم بدن 
فيلمهاي بق بقو تام و جري را ببينم
هر چند كه اين روزها كسي نيست كه  حاضر بشه بخنده
سري به بوارده جنوبي زدم
خونه هاي روبروي دفتر كارمون تو جنگل بغل باشگاه اروند
شكسته و خرابه بودند
پرويز نسيم و صادق جبار اصل هم تو دفتر نبودند
بعد ها شنيدم كه اونها هم رفته بودند
اينقدر جلوي در تلويزيون و راديو نفت ملي ايستادم
تا صداي مالك جرموز و صداي كودكي محمد صادق زاده را بشنوم
اما هر دو از اون جا رفته بودند
ته جمشيد آباد خواستم برم قبرستون قديم 
سر قبر خواهرم حيات
اون جا هم پارك شده بود و قبري نبود
گفتم شايد مثل تمام عيدها تيم شاهين تهران اومده ابادان
كه با شاهين و كارگر آبادان دوستانه بازي كنه
برم استاديوم
شايد مظفر زارعي و داراب فرامرزي و علي نيكوئي و خيلي از بچه ها را اونجا ببينم
اما وقتي به استاديوم رسيدم
محمود زارع و حميد برمكي و خيلي هاي ديگه رفته بودند
و بازيها تعطيل شده 
دهداري و مظلومي هم تبديل به مجسمه شده بودند
كارخونه كاراموزان سر جاش بود
ولي بي كاراموز
زمين فوتبال كاراموزان ساختمون شده
باشگاه آبادان هم عوض شده بود
و بوي ساندويچ كباب كوبيده نداشت
گفتم سري به محمود تكليف مربي فوتبال مون بزنم
اما راه باشگاه كاراموزان اصلاً بسته بود
لين ١ احمد اباد باز بود، اما تعطيل بود
از سينما ايران و فيلم سنگام هم خبري نبود
حتي چهار حوض ابوالحسن و تانكيش هم نبودند
گفتم برم در سينما شعله كارون
شايد بتونم با جواد و يونس طيبي فيلم "مادر هند" را ببينم
اما دريع كه سينما شعله اي نبود
كه يونس و جوادي باشن
..
هر چي بود شهري بود مثل شهر ها
اما شهر ما نبود
اسمش هم شده بود "اميري"
خيلي دلم براش سوخت ...
اما ديگه اشكي نبود،
كه براش گريه كنم ...
....
يادت بخير شهرمون ...
يادتون بخير بچه ها ...
يادتون گرامي دوستاني كه از پيش ما رفتيد ...
يادت بخير آبادان ...
يادت بخير آبادان ...
 
(باز نوشته در خرداد ١٣٩٦)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر