آنانی که فریاد میزنند
همه چیز پایان گرفته ست
آنانی که از سفره ترس میخورند،
نه آن گلهایی که در درهها مقاومت میکنند
نه آنانی که در شهرها خشمناکند
بدرود نگفته اند هنوز.
هنوز این مبارزه، پایان نیافته ست و
ادامه دارد
تا بدان هنگام که بر زمین، عشق فرمان براند!
شعری از عدنان یوسل، شاعر سوسیالیست و انقلابی ترکیهای(2002-1953)
برگردان شعری از ترکی استانبولی به فارسی
تقدیم به «رضا شهابی»* و «ربابه رضایی» و همه پیکارگران راه آزادی و سوسیالیسم!
بهرام رحمانی
روی زمین، باید سرشار از عشق شود
بدون عشق زندگی معنی نداشت
من در اوج باورهای ژرف ترا یافتم
در زیبایی مبارزه عاشق شدم.
هنوز این مبارزه پایان نیافته ست و
ادامه دارد
تا هنگامی که روی زمین سرشار از عشق نشده ست!
تمامی روشنگران از عشق میگویند
چه زیباست عاشقانه دوست داشتن
و مبارزه برای آن زیبایی.
و شکوفههای بادام در برابرش
لبخند خاک و بهار در زلفانش.
شما را دوست میدارم در آن مبارزه،
نکند زیبایی آن مبارزه تویی...
من در اوج باورهای ژرف ترا یافتم
من زیبایی مبارزه را دوست می دارم.
هزار بار شکستند شاخههای نو نهالانمان را
هزار بار شکستند.
هنوز در حال گل دادن و میوه دادنیم
هزار بار از ترس تاریخ را خفه کردند
هزار بار تهدید به مرگ کردند
باز هم در طبیعتایم، باز هم شادیم.
هنوز این مبارزه، پایان نیافته ست و
ادامه دارد
تا زمانی که روی زمین سرشار از عشق نشده ست!
مانند رودخانهای که نخستین بار از آن گذشتیم
پای ما، پای آب بود
دست و پای ما، دست و پای سنگ و زمین.
در باران بامدادی نیز ساکت نشدیم، افزونتر میشویم
ما با آرزوها بزرگ شدیم.
یک صدا آواز سر دادیم ما
از همان صدا، از همان قلب
ما رنگ و روحیه دادیم به کوهها،
با این حال هنوز جوانیمان فنا نشده است...
نه غروب خورشید نگرانی از مرگ داشت
نه شادی از تولد
آنانی که با یک دست گورستان میسازند،
با دست دیگر طبیعت را نابودی میکنند
فریاد ما بر آنهاست
ما برای زیباییها زندگی میکنیم
هنوز این مبارزه، پایان نیافته ست و
ادامه دارد
تا زمانی که روی زمین سرشار از عشق نشده ست!
کاخها و سلطنتها نابود خواهند شد
روزی روزگاری چرخه خونریزی میایستد
و ستم تمام میشود.
غنچهها شکوفا میشوند در برابرمان
لکلکها میخندند.
از دیروز تا به امروز،
کسانی میمانند که برای فردا در حرکتند
هم کسانی که برای فردا مقاومت میکنند...
دوباره شعرهای جدید متولد خواهند شد
آرزوها، برآورده خواهند شد
و از صمیم قلب،
آنانی که فریاد میزنند
همه چیز پایان گرفته ست
آنانی که از سفره ترس میخورند،
نه آن گلهایی که در درهها مقاومت میکنند
نه آنانی که در شهرها خشمناکند
بدرود نگفته اند هنوز.
هنوز این مبارزه، پایان نیافته ست و
ادامه دارد
تا بدان هنگام که بر زمین، عشق فرمان براند!
شعری از عدنان یوسل، شاعر سوسیالیست و انقلابی ترکیهای(2002-1953)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر