۱۴۰۱ خرداد ۲۷, جمعه

دلم میخواهد: نیکو سیاهکوهی/ برگرفته از فیسبوک شهلا صفایی

 

دلم میخواهد

نیکو سیاهکوهی

دلم میخواهد جارویی به دست بگیرم
و سطل آبی و دستمالی
و خاک اندازی.‌....
از شمال ایران گردگیری کنم و جارو کنم
تا جنوب…..
شیشه ها را دستمال بکشم، برق بیندازم
از شرق تا غرب….
رودخانه ها را آب تازه بیندازم….
دریاچه ها را لایروبی کنم.….
کویر را بتکانم
کوه ها را مرتب کنم.….
بر تاقچه ی صخره ها گل بگذارم.….
بیشه و جنگل و باغ را آب بدهم
و شاخه های خشک را در تنور بیندازم….
برای آسمان پیراهن ابری بدوزم.…
گیسوی گندمزار را ببافم….
شیر گاوهای مراتع سبز را بدوشم.…
نان خوش عطر بپزم.…
و سفره ای پاکیزه پهن کنم.…
عسل سبلان و پنیر لیقوان در بشقاب بگذارم
و تخم مرغ تازه نیمرو کنم
و تمام ایرانی ها را دعوت کنم به
فنجانی آرامش و حبه قندی دل خوش.…
و یک صبح را آرام آغاز کنیم که
انگار نه انگار بازارمان میدان جنگ است
و قیمتها شمشیر به دست بالا میروند
و بر سرمان فرود می آیند….
انگار نه انگار
مردمانی از خواب دغدغه برخاسته اند
و در کابوس
زندگی واقعی فرو رفته اند.....
بفرمایید….
لقمه ای نان و آرامش افکار
و جرعه ای خیال راحت
 
“نیکو سیاهکوهی”
 
برگرفته از فیسبوک شهلا صفایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر